بلاگ
آغداشلو، نقاش، گرافیست و نویسنده است که در اوایل دههی پنجاه بهعنوان منتقد آثار هنری و مدرس هنر نیز مطرح شد. شاخصترین نقاشیهای آیدین آغداشلو شامل بازآفرینی آثار مطرح کلاسیک و دورهی رنسانس اروپا در قالبی نو و تا حدی سوررئال، با موضوعاتی دربارهی انحطاط تدریجی در گذر زمان است.
بیشتر نقاشیهای آیدین آغداشلو در چندین مجموعه و طی سالها فعالیت هنری شکل گرفتهاند؛ از جمله مجموعه نقاشیهای «خاطرات انهدام»، «سالهای آتش و برف»، «فاجعهی آخرالزمان» و «معما» که شاخصترین آثار او را شامل میشوند.
نقاشیهای آغداشلو صحنه رویارویی شکوه دوران کلاسیک گذشته با ازهمپاشیدگی و اضمحلال دوران معاصر است. مضامین انسانی با رویکردی اومانیستی و به شیوه اقتباسی، با دقتی موشکافانه و تبحری استادانه بر پیکر بوم نقش میشوند. با این حال آنچه این آثار را متفاوت میکند، تغییری ظریف در جایگذاری عناصر تصویری است که سبب میشود اثر، از عالم حیرت و افسونزده گذشته جدا شده و با قرارگیری در موقعیتی سوررئالیستی، مفاهیمی چون مرگ، فقدان هویت و زوال را به نقاشی بیفزاید و با این افزودن، صحنه نمایش داده شده را از شیوه صرف بازنمایی به عرصه معناسازی هنر مفهومی معاصر بکشاند. به بیانی دیگر نقاشیهای آغداشلو بیش از آنکه به دنبال بازآفرینش چیزی از گذشته باشند به دنبال خلق مفهوم و انتقال ایدهای معاصرند که زبان نمادین خود را در همنشینی هنر کمالگرایانه گذشته با مفاهیم هرج و مرجبرانگیز زندگی امروزی مییابند. آنچه این آثار را اهمیتی افزون میبخشد استفاده هوشمندانه هنرمند از عناصر بصری و نشانههای زبانی برای شکل دادن به بیان بصری نوینی است که در عین جهانشمول بودن، با خاطرات و تجربیات زیسته انسان معاصر همسوست. جهانی در اوج کمال و زیبایی با زوالی مستمر همراه است و این اصل حیاتی هستی، در آثار وی به واسطه ساخت و سازهای منضبط در کنار ایجاد حسی از خفگی، مرگ و از همپاشیدگی باززایی میشود.
مجموعهی «خاطرات انهدام» آغداشلو از مهمترین آثار این هنرمند است که خلق آن را از سال 1353 و با الهام از هنر دورهی رنسانس آغاز کرد. این مجموعه شامل تعداد زیادی نقاشی است که طی سالها خلق شده اند. نقاشی «خاطرات امید» که یکی از متأخرترین آثار این مجموعه است؛ در سیزدهمین دورهی حراج تهران رکورد فروش گرانترین اثر هنری ایران را شکست.

گواش و مداد رنگی روی مقوا
نقاشی
116 * 76 سانتی متر
امضاء: “Aydin 2020″(پایین روی هر لت)
آغداشلو در مجموعه نقاشیهای «خاطرات انهدام» با رویکردی اقتباسی از آثار کلاسیک، به بازآفرینی و مخدوش کردن تصویر کمالگرایانهی آنها به شکلی ظریف و هنرمندانه پرداخته و از این طریق تقابل ارزشهای آن دوران با اضمحلال عصر معاصر را به تصویر کشیده است. یکی دیگر از آثار شاخص این مجموعه اثر «سال صفر، سال یک» است. این اثر دو لتی، شامل تصاویری از دو فیگور است که در قالبی کلاسیک نقاشی شدهاند، اما سرهای چوبی آنها که رویکردی سوررئال دارند، بار دیگر تناقض میان کمالگرایی و پوچگرایی را به مخاطب القا میکنند.
به موجب اهمیت این مجموعه، پیشتر نمونههایی از آن در سومین حراج تهران (۱۳۹۳)، حراج بونامز لندن (بخش هنر جهان عرب و هند، آپریل ۲۰۱۴) و نیز حراج کریستیز دوبی (بخش هنر مدرن و معاصر ایران، ترکیه و جهان عرب، اکتبر ۲۰۱۱) ارایه و با موفقیت به فروش رسیده است. آغداشلو در اوایل دهه ۱۳۵۰، متأثر از هنر رنسانس و نگاه جستجوگر خود به عرصههای تاریک تاریخ هنر، آفرینش مجموعه خاطرات انهدام را آغاز کرد. او درباره خلق این مجموعه مینویسد: «دوره خاطرات انهدام از سال ۱۳۵۳ شروع شد و به تخریب و از شکل انداختن نقاشیهای رنسانسی گذشت. از این زمان، نقاشیهای قرون پانزدهم و شانزدم اروپا شدند الگوی کارم و به جای اینکه به نظاره انهدام ارزشهای زمانهام بنشینم، خاطرات انهدامی را تصویر کردم که از نابجایی ارزشهای اصیلی حکایت میکردند که در روزگار ما مجال وجود نداشتند و دوام و تاب نمیآوردند، و اشاره داشتم به عصری که در هتاکی و تخریب حد نمیشناخت و در هوای عفنش هر فرشته در چشم به هم زدنی پژمرده و خاکستر میشد. مثل آن صحنه کشف نقاشیهای دیواری باستانی در فیلم رم فدریکو فلینی که نقاشیها به محض تماس با هوای مسموم، رنگ میباختند و محو میشدند»
این مجموعه بر اساس تقابل کمالگرایی و گرایش به اضمحلال و زوال شکل گرفته است. در این شرایط نوعی پارادوکس تصویری آفریده میشود تا در ورای آن کنایهها و اشاراتی به میان آید. در هر دو تابلو، پیکرهای دیده میشود که علیرغم داشتن فیگور و اندامی فاخر، به سری چوبی رسیده است. هر دو اثر از طرفی شکوه فیگورهای مجلل و فخیم رنسانسی را یادآور میشوند و از طرف دیگر زوال یکباره چیزی ارجمند یا امری پُربها را به نمایش میگذارند. نقاش با نوشتن واژهای در پایین اثر، علاوه بر ادغام نشانههای متنی و تصویری، زمان را نیز به چالش میکشد و بیننده را با ابهامات تاریخیِ تنیده در هویت اثر تنها میگذارد. عناصر رایج نقاشی آغداشلو در این اثر نیز کاملاً مشهود هستند: فضایی رنسانسی، جمجمهای سورئالیستی از تکه چوبی سخت و سالخورده، پسزمینهای که یادآور منظرهپردازیهای شمال اروپا یا منطقه فلاندر است، پرداختِ به غایت ظریف و پر جزییات البسه و واژهای که نهیب نهایی را بر اندیشه انسان اکنون فرود میآورد. در واقع کلمه Anno یا به عبارت کاملتر «انو دمینی» (Anno Domini) در فرهنگ و الهیات مسیحی به مبدأ تاریخ مسیحیت پس از میلاد مسیح اشاره دارد.
آنچه که آغداشلو نقاشی میکند، نه پرتره و نه انهدام آن، بلکه در واقع خودِ «نقاشی» است، در مقام یک میراث گرانسنگ که «نشانه»ای است از یک مفهوم کلی تمدنی. او در واقع نه یک شخصیت رنسانسی یا صفوی، بلکه یک نقاشی کلاسیک غربی یا ایرانی را دوباره نقاشی میکند. نقاشی کردن نزد او یک ژست یا رفتار است به صورت یک کنش ویرانگر که تصویر را به یک نشانه و نقاشی دقیق آن را به یک بهانه برای بیان مفهومی تراژیک تبدیل میکند. گویی فراتر از پرترهها و نگارهها، این رفتار نمادین هنرمند با آنهاست که ما را به مفهوم اصلی کار او نزدیک میکند. او در پی رعایت اصول مدرنیستی در نقاشی نبوده بنابراین برای او که به جایگاه نقاشی در یک پهنه عمومی تمدنی و از منظری پست مدرنیستی میاندیشد، وفاداری محض به تکنیک و تحمل مشقت نقاشی در پی چه انگیزهای صورت میگیرد؟ آغداشلو آنچنان مسحور گذشتههای طلایی است که صرفاً احترام وافر و تمجید بی چونوچرای آن را وظیفه خود میشناسد. روایت او از عصر کلاسیک، نه سمبولیک است و نه فرمالیست، بلکه بازتاب یک حیرت و افسونزدگی است. نقاشی او محو کمال سحرانگیز اعصار گذشته است. وی خود معترف است که مشعوف به مهارت تکنیکیاش نیست تا مثلاً «کافی بنویسد که به عالمی بیارزد». اگر چنین است، تنها میماند تزکیه و مراقبهای که از رهگذر این نقاشی بر او بروز مییابد و البته انگیزههای دیگری که به نارضایتیهای او از زمانه مربوط شده و با رفتار عصیانی و ستیزه جویانهاش قابل توضیح است.
نقاش در این جهانبینی، در فضای بیکرانی از قابلیتهای بصری تاریخ هنر غوطه میخورد و بیننده را با خود به این پارادوکس تصویری میکشاند تا لحظههایی را بیافریند و در آنی به انهدام بکشاند.

خاطرات انهدام، سال صفر سال یک 1391
گواش و ورقطلا روی مقوا
هنر آیدین آغداشلو پاسداشت هنر گذشته همراه با نگاهی انتقادی و اعتراضی نسبت به انهدام ارزشهای ادوار کهن است. او که با تسلط بر تاریخ هنر، شناخت روشنی از زوایای پنهان تطوّر هنری دارد، در نقاشی خود تلاش میکند با بازآفرینی اثری آشنا از هنر پیشین، توجه مخاطب را به بازخوانی مفهوم کهن، امر تکراری و عادی جلب کند.

انهدام کیهانی 1387
350 * 200 سانتی متر
مجموعهمینیاتورهای مچالهشده به لحاظ مهارتهای ساخت و پرداخت از شاخصترین آثار بعدی او به شمار میآیند. آغداشلو در مجموعههای خاطرات انهدام و مینیاتورهای مچاله شده، مقوله نابودی ارزشهای هنری گذشته را دستمایه کار خویش قرار داده است. تلاش او در این مجموعه و اثر حاضر نوعی دادخواهی در برابر تاریخ هنر و فرهنگ ایران است. در این نقاشی تکه کاغذ مچالهشده نمادی از تاریخ طولانی و عمری است که بر فرهنگ و ملت ایرانیان گذشته است. بیان صریح و خلاصهشده او در این اثر، روایتی اندوهگین و مرثیهوار از دورانی سپری شده است؛ شکوائیهای از هنرمندی معاصر، بر رفتاری به ناحق که به زعم او بر هنرهای نگارگری، خوشنویسی و تذهیب ایرانی روا شده است.
خود او در اینباره نوشته بود (۱۳۶۸): «در اجرای این کارها مهارتی دوگانه ضروری بود. از سویی با بازسازی دقیق مینیاتورهای قدیمی ارزش در معرض انهدامشان باید شکل میگرفت و از سویی با ساخت و ساز کامل و عینی چین و چروکهای کاغذ مچالهشده، حقیقت حادثه به نمایش درمیآمد»

خوشنویسی ساقط 1388
گواش روی مقوا
75 * 57 سانتی متر
امضاء: “آیدین آغداشلو 1388″(پایین چپ)
نقاشیهای آیدین آغداشلو زیباییهای مسحورکننده کلاسیک را پیش روی مخاطب خود قرار میدهند. این زیباییها اما در کار او به شکل هوشمندانهای مورد تهدید قرار میگیرند تا محملی برای زبان انتقادی هنرمند شوند. «معما» (انیگما) یکی از مهمترین و متأخرترین سری از آثار آغداشلوست که اغلب با اقتباس از پرترههای رنسانسی و در مواردی خاص بر مبنای نسخه مچالهشدهای از مینیاتورهای شاخص ایرانی کار شده است. جلوه معمول این آثار، نیمتنه مرد یا زنی است در جامهای مجلل و هیبت کلاسیک که با کشیدن کیسه یا چیزی مشابه آن بر سر، موهوم و غیرقابل شناسایی شده است. فراتر از فقدان هویت در این شخصیتها، احساس خفگی شدید و عدم امکان تنفس آنها نیز تأثیری شوکآور بر بیننده گذاشته و کیفیتی اکسپرسیونیستی به آثار میدهد. شکل فراگیرتر آثار سری «معما»، مشتمل بر شمایلهای رنسانسی است که در پیشزمینه فضایی موهوم و دودآلود گاه سرد و یخزده همچون مجسمهای ساکن و بیجان ظاهر میشوند. مداخله مفهومی هنرمند در فرآیند بازنمایی پرترهها، عموماً با پوشاندن کامل سر و محو مطلق صورت و در مواردی نیز با خطخطیهای کنشی و ضربههای سریع پاستل به قصد مخدوش کردن هویت آن صورت میپذیرد. زبان کنایه و اعتراض در مجموعه «معما»، در قیاس با آثار پیشین هنرمند، شکل صریحتری داشته و از دلالتهای معنایی و اشارات سیاسی گستردهتری برخوردار است.در نقاشی سهلته، با عنوان «معمای شماره ۱۶» مشغله ذهنی قديمی نقاش در تصويرگری ایکونهای دوران رنسانس ايتاليا كه سروصورتشان در پارچه پيچيده شده دنبال میشود. در عین حال او در نگرشی تازه و متفاوت، به تنهايی و انزوای آنان نيز میپردازد. در این اثر هرم طلايی لته سمت راست – به نشانه خِرد هندسی – و سكه طلايی فرو رفته در برفِ لته سمت چپ – به نشانه عشق از دسترفته – حزن و حيرانی بانوی لته ميانی را تبيين میكنند. بدین ترتیب اثر از یک تراژدی آخرالزمانی صحبت میکند که به محاق رفتن عقل و اشراق نشانه آن است. در این اثر برخلاف دیگر آثار آغداشلو چهره روی سکه، تصویر یک مرد است، ضمن آنکه هرم طلایی نیز یک عنصر نمادین جدید در کار هنرمند است. در این نقاشی که اولین سهلتهای با گواش در کارنامه نقاش است، به خاطر اضافه شدن لتههای دو طرف، اين مجال و زمينه به دست آمده تا با تصوير كوهستانهای دوردست و برف فراوان گسترده بر روی زمين، مسئله تنهايی و انزوا به صورت درونمايه اصلی كار درآيد و بیش از پیش تأکید شود. گوستاو فلوبر، نویسنده فرانسوی قرن نوزدهم، درباره شخصيت زن كتاب معروفش «مادام بواری» گفته «اِما بواری خود من هستم». در اینجا نیز پرتره میانی میتواند تصویری کنایهای از خود نقاش باشد که بسیار تنها و آسیبپذیر است، اما آنچه اثر حاضر را به شکلی غریبتر و مرموزتر از دیگر آثار آغداشلو نشان میدهد، آسمان سبز رنگ چشمانداز پسزمینه است. سبزی آسمان حیاتبخش نیست، اما گویی آبستن تحولی شگرف است.آغداشلو بر تاریخ هنر ایران و جهان تسلط کافی دارد و در پی سالها کارشناسی و آشنایی با ظرافتهای هنر ایرانی، توانسته است پیشتر از همعصرانش، رویکرد «هنر اقتباسی» را در آثارش رقم بزند. این رویه روشی شناختهشده در هنر معاصر یا پستمدرن است که با گفتوگو و بازآفرینی وجوهی از هنر گذشته، جنبههایی معاصر به آن میافزاید. آغداشلو گاه نگارگری یا خوشنویسی ایرانی را بازآفرینی کرده و گاه نگارهای کلاسیک را با تمام جزییات و حتی ترکهایش نقاشی میکند. او بعضاً از راهکارهای سوررئالیستها مانند رنه ماگریت و یا جیورجیو دیکریکو سود میجوید و لذا در بیشتر نقاشیهایش گاه چیزی معلق، جابهجا یا مختلشده دیده میشود. او در این راهبرد، این نقاشیهای زیبا را مخدوش کرده یا لبههایشان را سوزانده و یا سوختن و ترک خوردن و مچاله شدن را نقاشی کرده است؛ شاید تنها در صورت بهخطر انداختن زیبایی است که میتوان بر خود زیبایی تأکید کرد. این به نوعی تصعید شدن در زوال است، یا به قول فیلسوف شهیر آلمانی، مارتین هایدگر «رو به مرگ بودن» تا امور حقیقی در جریان زندگی روزمره فراموش نشود. آغداشلو اما چنان این نقاشیها را در فضایی تازه و شخصی و عمیقاً متأثر از شرایط روزگار میآفریند که تصاویرش به یاد میماند. او از تاریخ هنر آغاز میکند اما به شکلی ژرف بر خاطره جمعی تأکید دارد. این نقاشیها به همان اندازه که بر جنبههای هنر جهانی تأکید دارند، اینجایی یا بومی نیز هستند.آغداشلو حتی وقتی از طبیعت یا شیئی بیرونی کار میکند – مانند نقاشیهای باغ ملک – باز جنبهای ذهنی به آن میدهد و گاه یک پنجره پوسته شده را «خودنگاره» مینامد. از این منظر اندیشیدن مدام او به زوال زیباییها، کیفیتی نمادین و نشانهشناختی پیدا میکنند. در کار وی همواره پوسیدن و متلاشی شدن و شکستن و خاک خوردن، راهی میشود برای شکوه بخشیدن و تجلیل از آنچه در تهدید قرار گرفته است. فرقی نمیکند که او پشت جلد مجله یا کتاب را طراحی میکند، شیئی قدیمی را بازسازی میکند یا نقاشی تازهای میآفریند، در تمام این موارد ظرافت و چیرهدستی را میتوان دید؛ چیرهدستیای که در کارِ با ارزش کردنِ آن چیزی است که رو به زوال دارد. این رویهای است نئو-رمانتیک که در آثار تعدادی از هنرمندان معاصر نیز دیده میشود. وزنِ عاطفی منظرهها و چشماندازهای آغداشلو از همینجا سرچشمه میگیرد. او همانطور که خود اشاره میکند مانند آن انسان تنهای آثار گاسپار داوید فردریش نقاش رمانتیک آلمانی قرن نوزدهم میماند که در تابلوی بسیار معروفش رو به منظره و هستی و پشت به مخاطب ایستاده است. آنطور که فردریش گفته: «احتیاج به تنهایی دارم تا بتوانم با جهان ارتباط برقرار کنم».

معمای شماره 16 1393
گواش روی مقوا
نقاشی
78 * 147 سانتی متر

از مجموعه خاطرات انهدام 1391
گواش روی مقوا

1991
مداد روی نسخه چاپی تصویر تابلوی مونالیزا
12*20 سانتی متر
بازآفرینی آثار پیشینیان توسط آیدین آغداشلو اما به هیچ وجه تلاشی در پی تغییر در معنا و تحمیل یک قضاوت تازه نسبت به آنها نیست. نگاه نوستالژیک او به گذشته و ارزشهای فرونشاندهشده آن، صرفاً با هدف نقد روزگار حال مطرح می گردد. به همین دلیل رفتار وی از حیث انگیزشهای مفهومی، با تجربههای رادیکال و ساختارشکن هنر غرب در انهدام نقاشی متفاوت است.

معمای شماره ۲۵ 1389
نقاشی
78 * 58 سانتی متر

تابستان، زمستان از مجموعه مغرب یها 1389
گواش روی مقوا
114 * 75 سانتی متر
امضاء: «Aydin 2011» (پایین چپ روی هر لت)
گالری اثر در سال 1393 منتخبی از آثار نقاشی چند دههی اخیر آیدین آغداشلو را به نمایش گذاشت. آغداشلو در طول دوران فعالیت هنری خود تنها دو نمایش انفرادی در ایران برگزار کرده است. آثار آغداشلو در حال حاضر در موزهی هنرهای معاصر تهران و برخی مجموعههای خصوصی نگهداری میشود.
برگرفته از کتاب زایش مدرنیسم ایرانی نوشته آقای دکتر علیرضا سمیع آذر
سایت آرتچارت
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
آغداشلو، نقاش، گرافیست و نویسنده است که در اوایل دههی پنجاه بهعنوان منتقد آثار هنری و مدرس هنر نیز مطرح شد. شاخصترین نقاشیهای آیدین آغداشلو شامل بازآفرینی آثار مطرح کلاسیک و دورهی رنسانس اروپا در قالبی نو و تا حدی سوررئال، با موضوعاتی دربارهی انحطاط تدریجی در گذر زمان است.
بیشتر نقاشیهای آیدین آغداشلو در چندین مجموعه و طی سالها فعالیت هنری شکل گرفتهاند؛ از جمله مجموعه نقاشیهای «خاطرات انهدام»، «سالهای آتش و برف»، «فاجعهی آخرالزمان» و «معما» که شاخصترین آثار او را شامل میشوند.
نقاشیهای آغداشلو صحنه رویارویی شکوه دوران کلاسیک گذشته با ازهمپاشیدگی و اضمحلال دوران معاصر است. مضامین انسانی با رویکردی اومانیستی و به شیوه اقتباسی، با دقتی موشکافانه و تبحری استادانه بر پیکر بوم نقش میشوند. با این حال آنچه این آثار را متفاوت میکند، تغییری ظریف در جایگذاری عناصر تصویری است که سبب میشود اثر، از عالم حیرت و افسونزده گذشته جدا شده و با قرارگیری در موقعیتی سوررئالیستی، مفاهیمی چون مرگ، فقدان هویت و زوال را به نقاشی بیفزاید و با این افزودن، صحنه نمایش داده شده را از شیوه صرف بازنمایی به عرصه معناسازی هنر مفهومی معاصر بکشاند. به بیانی دیگر نقاشیهای آغداشلو بیش از آنکه به دنبال بازآفرینش چیزی از گذشته باشند به دنبال خلق مفهوم و انتقال ایدهای معاصرند که زبان نمادین خود را در همنشینی هنر کمالگرایانه گذشته با مفاهیم هرج و مرجبرانگیز زندگی امروزی مییابند. آنچه این آثار را اهمیتی افزون میبخشد استفاده هوشمندانه هنرمند از عناصر بصری و نشانههای زبانی برای شکل دادن به بیان بصری نوینی است که در عین جهانشمول بودن، با خاطرات و تجربیات زیسته انسان معاصر همسوست. جهانی در اوج کمال و زیبایی با زوالی مستمر همراه است و این اصل حیاتی هستی، در آثار وی به واسطه ساخت و سازهای منضبط در کنار ایجاد حسی از خفگی، مرگ و از همپاشیدگی باززایی میشود.
مجموعهی «خاطرات انهدام» آغداشلو از مهمترین آثار این هنرمند است که خلق آن را از سال 1353 و با الهام از هنر دورهی رنسانس آغاز کرد. این مجموعه شامل تعداد زیادی نقاشی است که طی سالها خلق شده اند. نقاشی «خاطرات امید» که یکی از متأخرترین آثار این مجموعه است؛ در سیزدهمین دورهی حراج تهران رکورد فروش گرانترین اثر هنری ایران را شکست.

گواش و مداد رنگی روی مقوا
نقاشی
116 * 76 سانتی متر
امضاء: “Aydin 2020″(پایین روی هر لت)
آغداشلو در مجموعه نقاشیهای «خاطرات انهدام» با رویکردی اقتباسی از آثار کلاسیک، به بازآفرینی و مخدوش کردن تصویر کمالگرایانهی آنها به شکلی ظریف و هنرمندانه پرداخته و از این طریق تقابل ارزشهای آن دوران با اضمحلال عصر معاصر را به تصویر کشیده است. یکی دیگر از آثار شاخص این مجموعه اثر «سال صفر، سال یک» است. این اثر دو لتی، شامل تصاویری از دو فیگور است که در قالبی کلاسیک نقاشی شدهاند، اما سرهای چوبی آنها که رویکردی سوررئال دارند، بار دیگر تناقض میان کمالگرایی و پوچگرایی را به مخاطب القا میکنند.
به موجب اهمیت این مجموعه، پیشتر نمونههایی از آن در سومین حراج تهران (۱۳۹۳)، حراج بونامز لندن (بخش هنر جهان عرب و هند، آپریل ۲۰۱۴) و نیز حراج کریستیز دوبی (بخش هنر مدرن و معاصر ایران، ترکیه و جهان عرب، اکتبر ۲۰۱۱) ارایه و با موفقیت به فروش رسیده است. آغداشلو در اوایل دهه ۱۳۵۰، متأثر از هنر رنسانس و نگاه جستجوگر خود به عرصههای تاریک تاریخ هنر، آفرینش مجموعه خاطرات انهدام را آغاز کرد. او درباره خلق این مجموعه مینویسد: «دوره خاطرات انهدام از سال ۱۳۵۳ شروع شد و به تخریب و از شکل انداختن نقاشیهای رنسانسی گذشت. از این زمان، نقاشیهای قرون پانزدهم و شانزدم اروپا شدند الگوی کارم و به جای اینکه به نظاره انهدام ارزشهای زمانهام بنشینم، خاطرات انهدامی را تصویر کردم که از نابجایی ارزشهای اصیلی حکایت میکردند که در روزگار ما مجال وجود نداشتند و دوام و تاب نمیآوردند، و اشاره داشتم به عصری که در هتاکی و تخریب حد نمیشناخت و در هوای عفنش هر فرشته در چشم به هم زدنی پژمرده و خاکستر میشد. مثل آن صحنه کشف نقاشیهای دیواری باستانی در فیلم رم فدریکو فلینی که نقاشیها به محض تماس با هوای مسموم، رنگ میباختند و محو میشدند»
این مجموعه بر اساس تقابل کمالگرایی و گرایش به اضمحلال و زوال شکل گرفته است. در این شرایط نوعی پارادوکس تصویری آفریده میشود تا در ورای آن کنایهها و اشاراتی به میان آید. در هر دو تابلو، پیکرهای دیده میشود که علیرغم داشتن فیگور و اندامی فاخر، به سری چوبی رسیده است. هر دو اثر از طرفی شکوه فیگورهای مجلل و فخیم رنسانسی را یادآور میشوند و از طرف دیگر زوال یکباره چیزی ارجمند یا امری پُربها را به نمایش میگذارند. نقاش با نوشتن واژهای در پایین اثر، علاوه بر ادغام نشانههای متنی و تصویری، زمان را نیز به چالش میکشد و بیننده را با ابهامات تاریخیِ تنیده در هویت اثر تنها میگذارد. عناصر رایج نقاشی آغداشلو در این اثر نیز کاملاً مشهود هستند: فضایی رنسانسی، جمجمهای سورئالیستی از تکه چوبی سخت و سالخورده، پسزمینهای که یادآور منظرهپردازیهای شمال اروپا یا منطقه فلاندر است، پرداختِ به غایت ظریف و پر جزییات البسه و واژهای که نهیب نهایی را بر اندیشه انسان اکنون فرود میآورد. در واقع کلمه Anno یا به عبارت کاملتر «انو دمینی» (Anno Domini) در فرهنگ و الهیات مسیحی به مبدأ تاریخ مسیحیت پس از میلاد مسیح اشاره دارد.
آنچه که آغداشلو نقاشی میکند، نه پرتره و نه انهدام آن، بلکه در واقع خودِ «نقاشی» است، در مقام یک میراث گرانسنگ که «نشانه»ای است از یک مفهوم کلی تمدنی. او در واقع نه یک شخصیت رنسانسی یا صفوی، بلکه یک نقاشی کلاسیک غربی یا ایرانی را دوباره نقاشی میکند. نقاشی کردن نزد او یک ژست یا رفتار است به صورت یک کنش ویرانگر که تصویر را به یک نشانه و نقاشی دقیق آن را به یک بهانه برای بیان مفهومی تراژیک تبدیل میکند. گویی فراتر از پرترهها و نگارهها، این رفتار نمادین هنرمند با آنهاست که ما را به مفهوم اصلی کار او نزدیک میکند. او در پی رعایت اصول مدرنیستی در نقاشی نبوده بنابراین برای او که به جایگاه نقاشی در یک پهنه عمومی تمدنی و از منظری پست مدرنیستی میاندیشد، وفاداری محض به تکنیک و تحمل مشقت نقاشی در پی چه انگیزهای صورت میگیرد؟ آغداشلو آنچنان مسحور گذشتههای طلایی است که صرفاً احترام وافر و تمجید بی چونوچرای آن را وظیفه خود میشناسد. روایت او از عصر کلاسیک، نه سمبولیک است و نه فرمالیست، بلکه بازتاب یک حیرت و افسونزدگی است. نقاشی او محو کمال سحرانگیز اعصار گذشته است. وی خود معترف است که مشعوف به مهارت تکنیکیاش نیست تا مثلاً «کافی بنویسد که به عالمی بیارزد». اگر چنین است، تنها میماند تزکیه و مراقبهای که از رهگذر این نقاشی بر او بروز مییابد و البته انگیزههای دیگری که به نارضایتیهای او از زمانه مربوط شده و با رفتار عصیانی و ستیزه جویانهاش قابل توضیح است.
نقاش در این جهانبینی، در فضای بیکرانی از قابلیتهای بصری تاریخ هنر غوطه میخورد و بیننده را با خود به این پارادوکس تصویری میکشاند تا لحظههایی را بیافریند و در آنی به انهدام بکشاند.

خاطرات انهدام، سال صفر سال یک 1391
گواش و ورقطلا روی مقوا
هنر آیدین آغداشلو پاسداشت هنر گذشته همراه با نگاهی انتقادی و اعتراضی نسبت به انهدام ارزشهای ادوار کهن است. او که با تسلط بر تاریخ هنر، شناخت روشنی از زوایای پنهان تطوّر هنری دارد، در نقاشی خود تلاش میکند با بازآفرینی اثری آشنا از هنر پیشین، توجه مخاطب را به بازخوانی مفهوم کهن، امر تکراری و عادی جلب کند.

انهدام کیهانی 1387
350 * 200 سانتی متر
مجموعهمینیاتورهای مچالهشده به لحاظ مهارتهای ساخت و پرداخت از شاخصترین آثار بعدی او به شمار میآیند. آغداشلو در مجموعههای خاطرات انهدام و مینیاتورهای مچاله شده، مقوله نابودی ارزشهای هنری گذشته را دستمایه کار خویش قرار داده است. تلاش او در این مجموعه و اثر حاضر نوعی دادخواهی در برابر تاریخ هنر و فرهنگ ایران است. در این نقاشی تکه کاغذ مچالهشده نمادی از تاریخ طولانی و عمری است که بر فرهنگ و ملت ایرانیان گذشته است. بیان صریح و خلاصهشده او در این اثر، روایتی اندوهگین و مرثیهوار از دورانی سپری شده است؛ شکوائیهای از هنرمندی معاصر، بر رفتاری به ناحق که به زعم او بر هنرهای نگارگری، خوشنویسی و تذهیب ایرانی روا شده است.
خود او در اینباره نوشته بود (۱۳۶۸): «در اجرای این کارها مهارتی دوگانه ضروری بود. از سویی با بازسازی دقیق مینیاتورهای قدیمی ارزش در معرض انهدامشان باید شکل میگرفت و از سویی با ساخت و ساز کامل و عینی چین و چروکهای کاغذ مچالهشده، حقیقت حادثه به نمایش درمیآمد»

خوشنویسی ساقط 1388
گواش روی مقوا
75 * 57 سانتی متر
امضاء: “آیدین آغداشلو 1388″(پایین چپ)
نقاشیهای آیدین آغداشلو زیباییهای مسحورکننده کلاسیک را پیش روی مخاطب خود قرار میدهند. این زیباییها اما در کار او به شکل هوشمندانهای مورد تهدید قرار میگیرند تا محملی برای زبان انتقادی هنرمند شوند. «معما» (انیگما) یکی از مهمترین و متأخرترین سری از آثار آغداشلوست که اغلب با اقتباس از پرترههای رنسانسی و در مواردی خاص بر مبنای نسخه مچالهشدهای از مینیاتورهای شاخص ایرانی کار شده است. جلوه معمول این آثار، نیمتنه مرد یا زنی است در جامهای مجلل و هیبت کلاسیک که با کشیدن کیسه یا چیزی مشابه آن بر سر، موهوم و غیرقابل شناسایی شده است. فراتر از فقدان هویت در این شخصیتها، احساس خفگی شدید و عدم امکان تنفس آنها نیز تأثیری شوکآور بر بیننده گذاشته و کیفیتی اکسپرسیونیستی به آثار میدهد. شکل فراگیرتر آثار سری «معما»، مشتمل بر شمایلهای رنسانسی است که در پیشزمینه فضایی موهوم و دودآلود گاه سرد و یخزده همچون مجسمهای ساکن و بیجان ظاهر میشوند. مداخله مفهومی هنرمند در فرآیند بازنمایی پرترهها، عموماً با پوشاندن کامل سر و محو مطلق صورت و در مواردی نیز با خطخطیهای کنشی و ضربههای سریع پاستل به قصد مخدوش کردن هویت آن صورت میپذیرد. زبان کنایه و اعتراض در مجموعه «معما»، در قیاس با آثار پیشین هنرمند، شکل صریحتری داشته و از دلالتهای معنایی و اشارات سیاسی گستردهتری برخوردار است.در نقاشی سهلته، با عنوان «معمای شماره ۱۶» مشغله ذهنی قديمی نقاش در تصويرگری ایکونهای دوران رنسانس ايتاليا كه سروصورتشان در پارچه پيچيده شده دنبال میشود. در عین حال او در نگرشی تازه و متفاوت، به تنهايی و انزوای آنان نيز میپردازد. در این اثر هرم طلايی لته سمت راست – به نشانه خِرد هندسی – و سكه طلايی فرو رفته در برفِ لته سمت چپ – به نشانه عشق از دسترفته – حزن و حيرانی بانوی لته ميانی را تبيين میكنند. بدین ترتیب اثر از یک تراژدی آخرالزمانی صحبت میکند که به محاق رفتن عقل و اشراق نشانه آن است. در این اثر برخلاف دیگر آثار آغداشلو چهره روی سکه، تصویر یک مرد است، ضمن آنکه هرم طلایی نیز یک عنصر نمادین جدید در کار هنرمند است. در این نقاشی که اولین سهلتهای با گواش در کارنامه نقاش است، به خاطر اضافه شدن لتههای دو طرف، اين مجال و زمينه به دست آمده تا با تصوير كوهستانهای دوردست و برف فراوان گسترده بر روی زمين، مسئله تنهايی و انزوا به صورت درونمايه اصلی كار درآيد و بیش از پیش تأکید شود. گوستاو فلوبر، نویسنده فرانسوی قرن نوزدهم، درباره شخصيت زن كتاب معروفش «مادام بواری» گفته «اِما بواری خود من هستم». در اینجا نیز پرتره میانی میتواند تصویری کنایهای از خود نقاش باشد که بسیار تنها و آسیبپذیر است، اما آنچه اثر حاضر را به شکلی غریبتر و مرموزتر از دیگر آثار آغداشلو نشان میدهد، آسمان سبز رنگ چشمانداز پسزمینه است. سبزی آسمان حیاتبخش نیست، اما گویی آبستن تحولی شگرف است.آغداشلو بر تاریخ هنر ایران و جهان تسلط کافی دارد و در پی سالها کارشناسی و آشنایی با ظرافتهای هنر ایرانی، توانسته است پیشتر از همعصرانش، رویکرد «هنر اقتباسی» را در آثارش رقم بزند. این رویه روشی شناختهشده در هنر معاصر یا پستمدرن است که با گفتوگو و بازآفرینی وجوهی از هنر گذشته، جنبههایی معاصر به آن میافزاید. آغداشلو گاه نگارگری یا خوشنویسی ایرانی را بازآفرینی کرده و گاه نگارهای کلاسیک را با تمام جزییات و حتی ترکهایش نقاشی میکند. او بعضاً از راهکارهای سوررئالیستها مانند رنه ماگریت و یا جیورجیو دیکریکو سود میجوید و لذا در بیشتر نقاشیهایش گاه چیزی معلق، جابهجا یا مختلشده دیده میشود. او در این راهبرد، این نقاشیهای زیبا را مخدوش کرده یا لبههایشان را سوزانده و یا سوختن و ترک خوردن و مچاله شدن را نقاشی کرده است؛ شاید تنها در صورت بهخطر انداختن زیبایی است که میتوان بر خود زیبایی تأکید کرد. این به نوعی تصعید شدن در زوال است، یا به قول فیلسوف شهیر آلمانی، مارتین هایدگر «رو به مرگ بودن» تا امور حقیقی در جریان زندگی روزمره فراموش نشود. آغداشلو اما چنان این نقاشیها را در فضایی تازه و شخصی و عمیقاً متأثر از شرایط روزگار میآفریند که تصاویرش به یاد میماند. او از تاریخ هنر آغاز میکند اما به شکلی ژرف بر خاطره جمعی تأکید دارد. این نقاشیها به همان اندازه که بر جنبههای هنر جهانی تأکید دارند، اینجایی یا بومی نیز هستند.آغداشلو حتی وقتی از طبیعت یا شیئی بیرونی کار میکند – مانند نقاشیهای باغ ملک – باز جنبهای ذهنی به آن میدهد و گاه یک پنجره پوسته شده را «خودنگاره» مینامد. از این منظر اندیشیدن مدام او به زوال زیباییها، کیفیتی نمادین و نشانهشناختی پیدا میکنند. در کار وی همواره پوسیدن و متلاشی شدن و شکستن و خاک خوردن، راهی میشود برای شکوه بخشیدن و تجلیل از آنچه در تهدید قرار گرفته است. فرقی نمیکند که او پشت جلد مجله یا کتاب را طراحی میکند، شیئی قدیمی را بازسازی میکند یا نقاشی تازهای میآفریند، در تمام این موارد ظرافت و چیرهدستی را میتوان دید؛ چیرهدستیای که در کارِ با ارزش کردنِ آن چیزی است که رو به زوال دارد. این رویهای است نئو-رمانتیک که در آثار تعدادی از هنرمندان معاصر نیز دیده میشود. وزنِ عاطفی منظرهها و چشماندازهای آغداشلو از همینجا سرچشمه میگیرد. او همانطور که خود اشاره میکند مانند آن انسان تنهای آثار گاسپار داوید فردریش نقاش رمانتیک آلمانی قرن نوزدهم میماند که در تابلوی بسیار معروفش رو به منظره و هستی و پشت به مخاطب ایستاده است. آنطور که فردریش گفته: «احتیاج به تنهایی دارم تا بتوانم با جهان ارتباط برقرار کنم».

معمای شماره 16 1393
گواش روی مقوا
نقاشی
78 * 147 سانتی متر

از مجموعه خاطرات انهدام 1391
گواش روی مقوا

1991
مداد روی نسخه چاپی تصویر تابلوی مونالیزا
12*20 سانتی متر
بازآفرینی آثار پیشینیان توسط آیدین آغداشلو اما به هیچ وجه تلاشی در پی تغییر در معنا و تحمیل یک قضاوت تازه نسبت به آنها نیست. نگاه نوستالژیک او به گذشته و ارزشهای فرونشاندهشده آن، صرفاً با هدف نقد روزگار حال مطرح می گردد. به همین دلیل رفتار وی از حیث انگیزشهای مفهومی، با تجربههای رادیکال و ساختارشکن هنر غرب در انهدام نقاشی متفاوت است.

معمای شماره ۲۵ 1389
نقاشی
78 * 58 سانتی متر

تابستان، زمستان از مجموعه مغرب یها 1389
گواش روی مقوا
114 * 75 سانتی متر
امضاء: «Aydin 2011» (پایین چپ روی هر لت)
گالری اثر در سال 1393 منتخبی از آثار نقاشی چند دههی اخیر آیدین آغداشلو را به نمایش گذاشت. آغداشلو در طول دوران فعالیت هنری خود تنها دو نمایش انفرادی در ایران برگزار کرده است. آثار آغداشلو در حال حاضر در موزهی هنرهای معاصر تهران و برخی مجموعههای خصوصی نگهداری میشود.
برگرفته از کتاب زایش مدرنیسم ایرانی نوشته آقای دکتر علیرضا سمیع آذر
سایت آرتچارت