بلاگ
هنگامی كه نام غلامحسین نامی مطرح می شود، مبحث «نوگرایی» در نقاشی معاصر ایران نیز به میان كشیده می شود. نامی یک مدرنیست واقعی است که با آثار و آموزه هایش در طول بیش از نیم قرن نقش مهمی را در گسترش ارزش های زیبایی شناسی مدرنیستی در ایران ایفا کرده است.
مهم ترین تجربیات هنری نامی را در سه دوره اصلی می توان تعریف کرد:
نخست، دوره “کارهای سفید” و بسیار خالص او شامل تابلوهای تک رنگ با اشکالی برجسته که اتفاقاتی گاه منظم و گاه بی قاعده را در پیشاپیش زمینه ای ساده، سفید و یکپارچه نشان می دهند.
سری دوم، “کارهای کاه گلی” اوست که بافتی ترک خورده شبیه بستر کویری پهناور را روی زمینه ای ساده پدیدار می سازند.
دوره سوم “کارهای کالیگرافی” هنرمند است مرکب از سطوحی شناور آکنده از ضربه قلم هایی کوتاه و ظریف که خطوط نوشتاری را تداعی می کنند.
تابلوهای سفید نامی، از مدرن ترین آثار هنرمندان ایران به شمار می رود. او تنها نقاش ایرانی است که شکل مستطیل بوم را در آثار متعددی به چالش می کشد. تابلوهای تک رنگی که ایده اصلی شان شکل تغییر یافته چارچوب اثر است.
گزینه های متفاوت او برای شکل تحول یافته نقاشی، بعدها فراتر ار چارچوب بوم، به حوزه های دیگر نقاشی نیز گسترش می یابد. هدف او نقد نقاشی است مثل بوم غیرمستطیل با ابعادی غیرمتعارف یا نقاشی بی رنگ با موادی غیرمعمول.
وی در گام بعدی سطوح تخت را به چاش کشیده و به آثاری منتهی می شود که در مرز میان نقاشی و مجسمه قرار دارند. نتیجه کار آثاری سه بعدی مجسمه مانند است که همچون نقاشی بر روی دیوار ارائه می شوند.در این فرآیند نقاشی در مقام یک شیء ظاهر می شود که واقعیت فیزیکی معینی دارد. این رویکرد که هرگز در آثار دیگر نقاشان ایرانی دیده نشده نامی را به یک مدرنیست راسخ مبدل می سازد.
پیش از این در اوایل دهه 1960، نقاشان آوانگارد ایتالیایی همانند “پیرو مانزونی” با بوم های بی رنگ کشیده و تاب دار و نیز “لوچیا فونتانا” با بوم های تک رنگ شکاف دار همین رویکرد ارائه نقاشی در مقام یک شیء واقعی، و نه یک دنیای تخیلی را دنبال می کردند. آن ها تلاش داشتند اتفاقاتی را روی بوم پدید آورند تا بیننده بیش از نقاشی، متوجه خود بوم شود. در این شرایط بیننده بجای تصویر، بر یک اتفاق متمرکز می شود که این شاید فرآیندی در عبور از نقاشی و ورود به دنیای اشیاء عینی و مینیمالیستی تلقی شود.
شناخته شده ترین آثار هنرمند بوم های تک رنگ سفید او هستند که البته بر خلاف ظاهرشان اصلا راجب سفیدی نیستند و شاید بهتر باشد آن ها را کارهایی بی رنگ یا “اکروم” قلمداد کنیم. این بی رنگی باعث می شود تا برجستگی ها و حجم کار بهتر نمایان شده و بازی نور و سایه به شکلی واقعی اتفاق افتد.
فضا در این نقاشی ها کاملا بیرونی است و برخلاف معمول هر تابلوی نقاشی جنبه درونی ندارد.
آبستره های سپید نامی که هیچ گونه اشاره ای به معماری و طبیعت ندارند، بدون شک مدرن ترین آثار هنر وی به شمار می روند.





نامی پس از نقاشی های سفید، سراغ نقاشی های کاه گلی و کالیگرافی رفت، با این هدف که به روایتی محلی از گفتمان جهانی هنر مدرن دست یابد.
“کاه گل” ماده ای سرشار از کنایه های ادبی و اشارات فرهنگی در خاطره جمعی ایرانیان است و شخصیتی کاملا بومی با اشاره به کویر پهناوری در قلب سرزمین ایران به این آثار می دهد. سطح کاه گلی در تجسم افقی به زمین و در تجسم عمودی به دیوار دلالت دارد. این سطح عموما با سطوح دیگری که بافتی ساده در رنگ های قهوه ای، سفید و سیاه دارند، ترکیب می شوند تا به آفرینش یک تابلوی آبستره سطح گرا منتهی شوند.


کارهای کالیگرافی غلامحسین نامی، شناخته شده ترین آثار وی در مارکت هنر به شمار می آیند. آنها از سویی در امتداد نقاشی خط معاصر ایران قابل شناسایی هستند و از سوی دیگر تداعی کننده نقاشی های شبه کالیگرافی هنرمندان آبستره اکسپرسیونیست مکتب نیویورک مانند جکسون پولاک،سم فرانسیس و مارک تابی اند. ترکیب آن ها مرکب از ضربه قلم های یک دست و رنگارنگ است که از سوی هنرمند به کهکشانی از ستاره ها و اجرام سماوی تشبیه می شوند. تکرار بی شمار ضربه قلم ها در عمل مشابه نوعی مدیتیشن است.


نامی در نهایت با کارهای کالیگرافی اش به یک مدرنیسم خاص خود دست یافته که هم یک جهان بصری خالص است و هم نوعی عمل-نقاشی با فضایی ژرف و خیال برانگیز که به دنیای نشانه های متنی نیز توجه دارد.
او به شکل مستقل توانسته از دغدغه های رمانتیک در هنر فاصله بگیرد و نقاشی هایی خلق کند که بیش از هر موضوعی درباره نقاشی است.
برگرفته از کتاب زایش مدرنیسم ایرانی نوشته دکتر علیرضا سمیع آذر
سایت مجله پشت بام
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
هنگامی كه نام غلامحسین نامی مطرح می شود، مبحث «نوگرایی» در نقاشی معاصر ایران نیز به میان كشیده می شود. نامی یک مدرنیست واقعی است که با آثار و آموزه هایش در طول بیش از نیم قرن نقش مهمی را در گسترش ارزش های زیبایی شناسی مدرنیستی در ایران ایفا کرده است.
مهم ترین تجربیات هنری نامی را در سه دوره اصلی می توان تعریف کرد:
نخست، دوره “کارهای سفید” و بسیار خالص او شامل تابلوهای تک رنگ با اشکالی برجسته که اتفاقاتی گاه منظم و گاه بی قاعده را در پیشاپیش زمینه ای ساده، سفید و یکپارچه نشان می دهند.
سری دوم، “کارهای کاه گلی” اوست که بافتی ترک خورده شبیه بستر کویری پهناور را روی زمینه ای ساده پدیدار می سازند.
دوره سوم “کارهای کالیگرافی” هنرمند است مرکب از سطوحی شناور آکنده از ضربه قلم هایی کوتاه و ظریف که خطوط نوشتاری را تداعی می کنند.
تابلوهای سفید نامی، از مدرن ترین آثار هنرمندان ایران به شمار می رود. او تنها نقاش ایرانی است که شکل مستطیل بوم را در آثار متعددی به چالش می کشد. تابلوهای تک رنگی که ایده اصلی شان شکل تغییر یافته چارچوب اثر است.
گزینه های متفاوت او برای شکل تحول یافته نقاشی، بعدها فراتر ار چارچوب بوم، به حوزه های دیگر نقاشی نیز گسترش می یابد. هدف او نقد نقاشی است مثل بوم غیرمستطیل با ابعادی غیرمتعارف یا نقاشی بی رنگ با موادی غیرمعمول.
وی در گام بعدی سطوح تخت را به چاش کشیده و به آثاری منتهی می شود که در مرز میان نقاشی و مجسمه قرار دارند. نتیجه کار آثاری سه بعدی مجسمه مانند است که همچون نقاشی بر روی دیوار ارائه می شوند.در این فرآیند نقاشی در مقام یک شیء ظاهر می شود که واقعیت فیزیکی معینی دارد. این رویکرد که هرگز در آثار دیگر نقاشان ایرانی دیده نشده نامی را به یک مدرنیست راسخ مبدل می سازد.
پیش از این در اوایل دهه 1960، نقاشان آوانگارد ایتالیایی همانند “پیرو مانزونی” با بوم های بی رنگ کشیده و تاب دار و نیز “لوچیا فونتانا” با بوم های تک رنگ شکاف دار همین رویکرد ارائه نقاشی در مقام یک شیء واقعی، و نه یک دنیای تخیلی را دنبال می کردند. آن ها تلاش داشتند اتفاقاتی را روی بوم پدید آورند تا بیننده بیش از نقاشی، متوجه خود بوم شود. در این شرایط بیننده بجای تصویر، بر یک اتفاق متمرکز می شود که این شاید فرآیندی در عبور از نقاشی و ورود به دنیای اشیاء عینی و مینیمالیستی تلقی شود.
شناخته شده ترین آثار هنرمند بوم های تک رنگ سفید او هستند که البته بر خلاف ظاهرشان اصلا راجب سفیدی نیستند و شاید بهتر باشد آن ها را کارهایی بی رنگ یا “اکروم” قلمداد کنیم. این بی رنگی باعث می شود تا برجستگی ها و حجم کار بهتر نمایان شده و بازی نور و سایه به شکلی واقعی اتفاق افتد.
فضا در این نقاشی ها کاملا بیرونی است و برخلاف معمول هر تابلوی نقاشی جنبه درونی ندارد.
آبستره های سپید نامی که هیچ گونه اشاره ای به معماری و طبیعت ندارند، بدون شک مدرن ترین آثار هنر وی به شمار می روند.





نامی پس از نقاشی های سفید، سراغ نقاشی های کاه گلی و کالیگرافی رفت، با این هدف که به روایتی محلی از گفتمان جهانی هنر مدرن دست یابد.
“کاه گل” ماده ای سرشار از کنایه های ادبی و اشارات فرهنگی در خاطره جمعی ایرانیان است و شخصیتی کاملا بومی با اشاره به کویر پهناوری در قلب سرزمین ایران به این آثار می دهد. سطح کاه گلی در تجسم افقی به زمین و در تجسم عمودی به دیوار دلالت دارد. این سطح عموما با سطوح دیگری که بافتی ساده در رنگ های قهوه ای، سفید و سیاه دارند، ترکیب می شوند تا به آفرینش یک تابلوی آبستره سطح گرا منتهی شوند.


کارهای کالیگرافی غلامحسین نامی، شناخته شده ترین آثار وی در مارکت هنر به شمار می آیند. آنها از سویی در امتداد نقاشی خط معاصر ایران قابل شناسایی هستند و از سوی دیگر تداعی کننده نقاشی های شبه کالیگرافی هنرمندان آبستره اکسپرسیونیست مکتب نیویورک مانند جکسون پولاک،سم فرانسیس و مارک تابی اند. ترکیب آن ها مرکب از ضربه قلم های یک دست و رنگارنگ است که از سوی هنرمند به کهکشانی از ستاره ها و اجرام سماوی تشبیه می شوند. تکرار بی شمار ضربه قلم ها در عمل مشابه نوعی مدیتیشن است.


نامی در نهایت با کارهای کالیگرافی اش به یک مدرنیسم خاص خود دست یافته که هم یک جهان بصری خالص است و هم نوعی عمل-نقاشی با فضایی ژرف و خیال برانگیز که به دنیای نشانه های متنی نیز توجه دارد.
او به شکل مستقل توانسته از دغدغه های رمانتیک در هنر فاصله بگیرد و نقاشی هایی خلق کند که بیش از هر موضوعی درباره نقاشی است.
برگرفته از کتاب زایش مدرنیسم ایرانی نوشته دکتر علیرضا سمیع آذر
سایت مجله پشت بام