بلاگ
سهراب سپهری شاعر، نویسنده و نقاش اهل ایران بود. او از مهمترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبانهای بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شدهاست.
اهمیت سهراب سپهری و نقاشی های گران قیمتش هنوز به آوازه او در مقام شاعری نامدار و محبوب متکی است و با وجود آن که خودش را یک نقاش میخواند; “اهل کاشانم, حرفه ام نقاشیست” اما مردم ایران او را بیشتر به عنوان یک شاعر می شناسند.
علاقه سهراب سپهری به طبیعت باعث خلق آثاری در ژانر منظره و طبیعت شد اما او نقاشی های آبستره ای نیز خلق کرد که جلوه مدرن تری از هنر وی را تجسم می کند.
نقاشی های آبستره مرکب از خطوطی رنگی با پس زمینه سیاه مطلق هستند که تا حد زیادی یادآور شیوه نقاشی روسی سوپره ماتیسم می باشند. این شیوه آوانگارد که بیش تر با نام کازیمیر مالویچ شناخته می شود در دهه 1920 به عنوان سبکی پیشگام در نقاشی آبستره پیشنهاد شد تا مفهومی متعالی از نقاشی را مطرح کند.

او معتقد بود که بازنمایی جهان خارج حاوی هیچ خلاقیت و کیفیت زیبایی شناختی قابل توجهی نیست بلکه سیر در ساختارهای انتزاعی هنر همانند رنگ, ترکیب و سطح در فضا می تواند حامل رهیافت های نوین و خلاقانه باشد. مالویج بر این اعتقاد بود که جهان با سفیدی آغار و با سیاهی به غایت اشباع شده خویش می رسد در نتیجه در غالب کارهای سوپره ماتیستی خود به طور عمده با سیاه و سفید کار می کرد. معروفترین تابلوی او با عنوان مربع سیاه روی زمینه سفید متعلق به سال 1915 یک اثر پیشگام در تاریخ هنر مدرن محسوب می شود.
سهراب در سری مشابهی از آثارش روی ارائه فرم های هندسی شناور; عموما” به صورت خطوط مورب رنگی در روی زمینه ای سیاه, کار کرد. این مجموعه مهم از کارهای او کمتر مورد اقبال مخاطب قرار گرفت با اینکه از نظر هنری باید آن ها را به نسبت پیشروتر ارزیابی کرد.
مهمترین منظره های سهراب سپهری:
- منظره هایی که نمایی دوردست از یک محیط روستایی شبیه دهکده را به تصویر درآوردند.
- ترکیبی از سنگ ها که خیلی درشت و از نزدیک بازنمایی شده اند.
- تنه های درخت که از ترکیب فشرده ردیف درختان با تاکیید بر تنه آن ها شکل گرفته اند.
نقاشی های درختان از حیث ابعاد بزرگ ترین و از نظر تعداد بیش ترین آثار سپهری را در بر می گیرند.
سفر سپهری به ژاپن و آشنایی او با فرهنگ شرق آسیا و به خصوص آیین شینتو و ذن یک نقطه جهش در کار هنری او بود. تاثیرات این سفر بر نقاشی و اشعارش مشهود است.
دو عنصر بسیار مهم که در کارهای سپهری تبلور پیدا کرده است تا حد زیادی برگرفته از روح شرقی و ژاپنی و بازتاب آن در هستی هستند.
- عنصر اول کمینه گرایی به مفهوم رسیدن به حد نهایی سادگی و خلوص که سپهری آن را نه به عنوان یک رهیافت مدرنیستی یا دریافتی از زیبایی شناسی مینیمالیستی بلکه به مثابه نوعی نگاه پدیدارشناسانه شرقی و ژاپنی در کارهایش دنبال می کند.
- عنصر دوم توجه به فضاهای خالی و یا تعبیر دیگر نگاه مثبت به فضاهای منفی است. این رویکرد اساسی زیبایی شناختی است مبتنی بر لین فرض که اشکال و نقش مایه ها همه داستان یک چارچوب تصویری نیستند بلکه فضای خالی می تواند به اندازه آن ها و حتی بیشتر حائز اهمیت باشد. این نوع نگاه جلوه ای مدرن به هنر طبیعت گرای او می بخشد.
در مجموعه تنه های درخت خلوص گرایی با حذف همه آن چه که در واقعیت با درخت همراه است مثل برگ تجلی می یابد. اتصال درخت به زمین کاملا” انتزاعی بوده و گویا صرفا” بافتی از تنه درخت در نقطه مبهم به بافت ساده تر زمین ختم شده است.
در رنگ شناسی هنر سپهری باید نخست به تک رنگ آثارش اشاره کرد و بعد حاکمیت رنگ قهوه ای که رنگ غالب در محیط بازنمایی شده است.
او گاه به رنگ سبز مبهمی نیز متمایل می شود که چندان از طیف قهوه ای به دور نیست. این گرایش رنگی هنرمند کارهای فیگوراتیو او را شامل شده است و در مورد کارهای انتزاعی مصداق ندارد.
در نقاشی های منظره به سادگی به تک رنگی می رسد و البته بدیهی است هیچ تک رنگی به جز قهوه ای اکر نمی تواند طبیعت کویری ایران را تجسم بخشد. شاید اگر او به جای ایران در سرزمینی دیگر بود طبیعت هایش بیشتر به رنگ سبز متمایل بود.
در نقاشی های انتزاعی به راحتی مالویچ و موندریان و میرو از رنگ های اصلی زرد, قرمز و آبی بر روی زمینه سیاه بهره می گیرد تا چرخه رنگ های مدرنیستی را در زبان رنگی خویش تعقیب کند.
سپهری طبیعت را در مجموع تک رنگ دیده و عناصر آن را در تونالیته های مختلف یک رنگ واحد را به تصویر می کشد. این رنگ واحد غالبا” در قهوه ای روشن ظاهر می شود که در وهله اول رنگ تنه درخت است و تا حدی هم رنگ خاک و کویر و احتمالا” رنگ غالب در یک فضای روستایی.
در دهه 1340 هنرمندان تحول خواه ایران رویکرد مدرنیستی خود را معمولا” با دو گرایش سنت گرا و غرب گرا دنبال می کردند.
نمونه آثار هنرمندان سنت گرا:



نمونه آثار هنرمندان غرب گرا:



با همه عشق و شوری که به وطن, خاک, زبان و فرهنگ ملی در شعر و هنر سپهری موج می زند; از حیث بیان و ساختار نقاشانه, هیچ راهکار سنتی یا ایرانی در نقاشی او مشاهده نمی شود. نقاشی های او حتی در مضمون هم بیشتر بیانیه های جهانی است در موضوع طبیعت, درخت, سنگ و طنین زندگی در هر یک از آن ها.
سپهری یک مدرنیست واقعی بود و با نگاهی کاملا” پدیدار شناختی به طبیعت و جهان پیرامونی; و این چیزی نیست که در سنت نقاشی ایرانی ریشه داشته باشد.
گل ها, درخت ها, گیاهان و منظره ها به هرجایی می توانند تعلق داشته باشند درست مثل نقاشی های آبستره او که زبان جهانی دارند.
نمونه آثار برخی دیگر از نقاشان طبیعت گرای هم نسل سهراب که شیوه غالب هنری شان نقاشی نیمه آبستره اکسپرسیونیستی است همراه با اشاراتی آشکار به جلوه های طبیعت همچون زمین افق درخت و گیاه



برگرفته از کتاب زایش مدرنیسم ایرانی
نوشته علیرضا سمیع آذر
6 دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
سهراب سپهری شاعر، نویسنده و نقاش اهل ایران بود. او از مهمترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبانهای بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شدهاست.
اهمیت سهراب سپهری و نقاشی های گران قیمتش هنوز به آوازه او در مقام شاعری نامدار و محبوب متکی است و با وجود آن که خودش را یک نقاش میخواند; “اهل کاشانم, حرفه ام نقاشیست” اما مردم ایران او را بیشتر به عنوان یک شاعر می شناسند.
علاقه سهراب سپهری به طبیعت باعث خلق آثاری در ژانر منظره و طبیعت شد اما او نقاشی های آبستره ای نیز خلق کرد که جلوه مدرن تری از هنر وی را تجسم می کند.
نقاشی های آبستره مرکب از خطوطی رنگی با پس زمینه سیاه مطلق هستند که تا حد زیادی یادآور شیوه نقاشی روسی سوپره ماتیسم می باشند. این شیوه آوانگارد که بیش تر با نام کازیمیر مالویچ شناخته می شود در دهه 1920 به عنوان سبکی پیشگام در نقاشی آبستره پیشنهاد شد تا مفهومی متعالی از نقاشی را مطرح کند.

او معتقد بود که بازنمایی جهان خارج حاوی هیچ خلاقیت و کیفیت زیبایی شناختی قابل توجهی نیست بلکه سیر در ساختارهای انتزاعی هنر همانند رنگ, ترکیب و سطح در فضا می تواند حامل رهیافت های نوین و خلاقانه باشد. مالویج بر این اعتقاد بود که جهان با سفیدی آغار و با سیاهی به غایت اشباع شده خویش می رسد در نتیجه در غالب کارهای سوپره ماتیستی خود به طور عمده با سیاه و سفید کار می کرد. معروفترین تابلوی او با عنوان مربع سیاه روی زمینه سفید متعلق به سال 1915 یک اثر پیشگام در تاریخ هنر مدرن محسوب می شود.
سهراب در سری مشابهی از آثارش روی ارائه فرم های هندسی شناور; عموما” به صورت خطوط مورب رنگی در روی زمینه ای سیاه, کار کرد. این مجموعه مهم از کارهای او کمتر مورد اقبال مخاطب قرار گرفت با اینکه از نظر هنری باید آن ها را به نسبت پیشروتر ارزیابی کرد.
مهمترین منظره های سهراب سپهری:
- منظره هایی که نمایی دوردست از یک محیط روستایی شبیه دهکده را به تصویر درآوردند.
- ترکیبی از سنگ ها که خیلی درشت و از نزدیک بازنمایی شده اند.
- تنه های درخت که از ترکیب فشرده ردیف درختان با تاکیید بر تنه آن ها شکل گرفته اند.
نقاشی های درختان از حیث ابعاد بزرگ ترین و از نظر تعداد بیش ترین آثار سپهری را در بر می گیرند.
سفر سپهری به ژاپن و آشنایی او با فرهنگ شرق آسیا و به خصوص آیین شینتو و ذن یک نقطه جهش در کار هنری او بود. تاثیرات این سفر بر نقاشی و اشعارش مشهود است.
دو عنصر بسیار مهم که در کارهای سپهری تبلور پیدا کرده است تا حد زیادی برگرفته از روح شرقی و ژاپنی و بازتاب آن در هستی هستند.
- عنصر اول کمینه گرایی به مفهوم رسیدن به حد نهایی سادگی و خلوص که سپهری آن را نه به عنوان یک رهیافت مدرنیستی یا دریافتی از زیبایی شناسی مینیمالیستی بلکه به مثابه نوعی نگاه پدیدارشناسانه شرقی و ژاپنی در کارهایش دنبال می کند.
- عنصر دوم توجه به فضاهای خالی و یا تعبیر دیگر نگاه مثبت به فضاهای منفی است. این رویکرد اساسی زیبایی شناختی است مبتنی بر لین فرض که اشکال و نقش مایه ها همه داستان یک چارچوب تصویری نیستند بلکه فضای خالی می تواند به اندازه آن ها و حتی بیشتر حائز اهمیت باشد. این نوع نگاه جلوه ای مدرن به هنر طبیعت گرای او می بخشد.
در مجموعه تنه های درخت خلوص گرایی با حذف همه آن چه که در واقعیت با درخت همراه است مثل برگ تجلی می یابد. اتصال درخت به زمین کاملا” انتزاعی بوده و گویا صرفا” بافتی از تنه درخت در نقطه مبهم به بافت ساده تر زمین ختم شده است.
در رنگ شناسی هنر سپهری باید نخست به تک رنگ آثارش اشاره کرد و بعد حاکمیت رنگ قهوه ای که رنگ غالب در محیط بازنمایی شده است.
او گاه به رنگ سبز مبهمی نیز متمایل می شود که چندان از طیف قهوه ای به دور نیست. این گرایش رنگی هنرمند کارهای فیگوراتیو او را شامل شده است و در مورد کارهای انتزاعی مصداق ندارد.
در نقاشی های منظره به سادگی به تک رنگی می رسد و البته بدیهی است هیچ تک رنگی به جز قهوه ای اکر نمی تواند طبیعت کویری ایران را تجسم بخشد. شاید اگر او به جای ایران در سرزمینی دیگر بود طبیعت هایش بیشتر به رنگ سبز متمایل بود.
در نقاشی های انتزاعی به راحتی مالویچ و موندریان و میرو از رنگ های اصلی زرد, قرمز و آبی بر روی زمینه سیاه بهره می گیرد تا چرخه رنگ های مدرنیستی را در زبان رنگی خویش تعقیب کند.
سپهری طبیعت را در مجموع تک رنگ دیده و عناصر آن را در تونالیته های مختلف یک رنگ واحد را به تصویر می کشد. این رنگ واحد غالبا” در قهوه ای روشن ظاهر می شود که در وهله اول رنگ تنه درخت است و تا حدی هم رنگ خاک و کویر و احتمالا” رنگ غالب در یک فضای روستایی.
در دهه 1340 هنرمندان تحول خواه ایران رویکرد مدرنیستی خود را معمولا” با دو گرایش سنت گرا و غرب گرا دنبال می کردند.
نمونه آثار هنرمندان سنت گرا:



نمونه آثار هنرمندان غرب گرا:



با همه عشق و شوری که به وطن, خاک, زبان و فرهنگ ملی در شعر و هنر سپهری موج می زند; از حیث بیان و ساختار نقاشانه, هیچ راهکار سنتی یا ایرانی در نقاشی او مشاهده نمی شود. نقاشی های او حتی در مضمون هم بیشتر بیانیه های جهانی است در موضوع طبیعت, درخت, سنگ و طنین زندگی در هر یک از آن ها.
سپهری یک مدرنیست واقعی بود و با نگاهی کاملا” پدیدار شناختی به طبیعت و جهان پیرامونی; و این چیزی نیست که در سنت نقاشی ایرانی ریشه داشته باشد.
گل ها, درخت ها, گیاهان و منظره ها به هرجایی می توانند تعلق داشته باشند درست مثل نقاشی های آبستره او که زبان جهانی دارند.
نمونه آثار برخی دیگر از نقاشان طبیعت گرای هم نسل سهراب که شیوه غالب هنری شان نقاشی نیمه آبستره اکسپرسیونیستی است همراه با اشاراتی آشکار به جلوه های طبیعت همچون زمین افق درخت و گیاه



برگرفته از کتاب زایش مدرنیسم ایرانی
نوشته علیرضا سمیع آذر
احساسات سهراب سپهری توی شعرها و نقاشی هاش جاری ه
واقعا همینطوره
از اطلاعات خوب شما ممنون .خیلی عالی و مفید بودند
خوشحالم که براتون مفید بوده
با تشکر از اطلاعات کامل و مفید
ممنون از شما که وقت گذاشتید