بلاگ
زندگی هنری پرویز تناولی بیش از همه هنرمندان هم دوره خودش تحت تاثیر تحولات سیاسی پس از انقلاب است. هنگامی که او ایران را برای اقامت دائم در کانادا ترک می کرد ،احتمالا پیش بینی نمی کرد که غیبتش نه تنها باعث فراموش شدنش نمی شود بلکه برعکس از وی یک چهره محبوب خواهد ساخت.
در اواخر دهه 1370 موزه هنرهای معاصر تهران این ابتکار را به دست گرفت تا با مجموعه نمایشگاههایی تحت عنوان “پیشگامان هنر مدرن ایران” آثار چهره های برجسته هنر کشور را به مردم ایران معرفی کند. هنرمندان مهمی چون مسعود عربشاهی، حسین زنده رودی، محسن وزیری مقدم، بهجت صدر، منصوره حسینی، سهراب سپهری، حسین کاظمی، مرتضی ممیز و البته پرویز تناولی که همگی جایگاه ویژه ای در تاریخ هنر معاصر ایران را به خود اختصاص داده اند. بسیار واضح بود که مهم ترین چهره ای که می توانست به شکل نمادینی مظهر بازگشت ستاره ها به آسمان هنری کشور تلقی شود پرویز تناولی باشد. مجسمه ساز بزرگی که زمانی موسس و مدیر گروه مجسمه سازی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و اکنون پر آوازه ترین چهره هنر مدرن ایران در خارج از کشور به شمار می رود.
مدتی پس از این مراسم، موزه هنرهای معاصر تهران برای برپایی نماشگاه آثار تناولی با وی وارد مذاکره شد تا اینکه پس از حدود دو سال طی یک پروژه بزرگ نمایشگاهی در سال 1382 این رویداد مهم برگزار شد و با استقبال پرشوری مواجه شد
بعدها به تدریج آشکار شد که اعتبار هنری و شهرت بین المللی تناولی می تواند نقطه اتکایی برای توسعه مجسمه سازی در کشور باشد. بر مبنای همین نگاه انجمن مجسمه سازان ایران از وی دعوت کرد تا مسئولیت دبیری بینال ملی مجسمه را پذیرفته و تجربیات خود را به کار گیرد. تناولی هم از این پیشنهاد استقبال کرد و تمام تلاش خود را برای برگزاری بهتر آن به کار بست، از جمله دعوت از آرنولد پومودورو مجسمه ساز ایتالیایی.
تاسیس “موزه تناولی” به عنوان نخستین موزه کشور یکی از دستاوردهای مهم حضور او پس از سال ها غیبت بود که البته با وجود شروع بسیار امیدبخش ادامه غم انگیزی پیدا کرد.
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/khane-tanavoli-kamran-diba-8.jpg)
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/khane-tanavoli-kamran-diba-5.jpg)
موفقیت های بین المللی تناولی در سال های اخیر و شکستن رکوردهای خیره کننده به خصوص در حراج کریستیز و مارکت هنر داخل و خارج کشور، مجددا او را به یک چهره پر سر و صدا تبدیل کرده است. او از سال 2008 و با فروش مجسمه برنزی پرسپولیس در حراج کریستیز رکورددار گران ترین هنرمند خاورمیانه بوده است.
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/1-1.jpg)
شاعری در برنز
مهم ترین آثار تناولی در چهار سری عمده و مشخص قابل تمایز و دسته بندی هستند. این چهار سری معمولا با عناوین کلی شاعر، دیوار، هیچ و عشاق شناخته می شوند که همگی درون مایه هنر او را دربرمی گیرند. هر چهار مضمون یک ریشه در دنیای اشیاء و فرهنگ جسمانی ایران و ریشه دیگری در ادبیات عرفانی این سرزمین دارند. نکته جالب آنکه این چهار سری مشتمل بر چهار دوره کاری متمایز نبوده و در مقاطعی حتی همزمان با یکدیگر تولید میشدهاند. تمامی این آثار بهطور عمده برنز هستند و فقط مجسمههای هیچ از ماده پلکسی هم کار شدهاند.
شاعر، عنوان مجموعه ای از یادمانی ترین مجسمه های پرویز تناولی و از نظر شکلی یکی از متنوع ترین سری آثار اوست. این مجموعه از درون مایه ای رومانتیک برخوردار بوده و عمیقا بر رابطه معناشناختی شعر و هنر استوار است. مجسمه های شاعر در مرز میان یک پیکره واقعی و انتزاعی قرار دارند و در واقع بیشتر از یک فیگور معادلی حجمی برای استعاره های ادبی ارائه می کنند.
هنگامی که هنرمند از پرندهای برای نمایش سر شاعر استفاده میکند یا قفلی را در بدن قفسمانند او جای میدهد، مشخص است که او به همان اندازه که به دغدغههای مجسمهسازی معطوف است، به نمادها و کنایههای شاعرانه نیز توجه دارد. دقیقا به همین دلیل هنر او گاه به استعاره “شاعری در برنز” تعبیر میشود. تناولی کرارا و بهتصریح مجسمهسازی را نوعی شاعری میخواند و تاکید میکند که: «من شعرم را بر سطح مجسمهای مینویسم». رؤیای او در خلق تندیسهای شاعرانه، پیوسته در قالب برنز و عموما در نسخهای واحد و به شکلی عمیقا تأثیرگذار تحقق میپذیرد.
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/Arti.ir-Tanavoli-2.jpg)
این مجسمه های نیمه انتزاعی به عشق و عالم عشاق در مفهوم عرفانی اش کنایه دارند و حکمت استعاری در منظومه های عارفانه چون “شیرین و فرهاد” و “لیلی و مجنون” را تداعی می کنند. یکی از مهم ترین آیکون هایی که بارها در مجسمه های تناولی پدیدار می شود فرهاد کوه کن است، پیکرتراشی افسانه ای که کوهی عظیم را به سزای عشقی شورانگیز تراشید. فرهاد هنرمند ناشناختهای است که هیچ اثری به وی منتسب نیست، با اینحال نامش از دوران باستان پرآوازه باقی مانده است. برای سالیان متمادی پرویز تناولی فیگورهایی انتزاعی را در موقعیتهای مختلف با نام فرهاد ارائه کرده است تا از این طریق خود را به دودمانی افسانهای پیوند زند: «من خودم را از دودمان فرهاد میشناسم و او را قهرمان ایدهآلهای خویش میدانم. او مجسمهساز آرمانی من بود، اگرچه هیچ اثری از وی برای اعقابش بر جای نمانده است. افسانههایی که در مورد قدرت و مهارت وی در سنگتراشی روایت میشود خود کافیست تا از میراث او الهام بگیرم.»
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/مجسمه-شیرین-و-فرهاد-پرویز-تناولی-هنرنامه-کانون-هنرهای-تجسمی-شریف1-241x300-1.jpg)
تندیس های شاعر و عشاق عموما از اوایل دهه 1340 خلق و بعدها در دهه های 1350 تا 1380 در ابعادی بزرگ تر و اشکالی یادمانی تر پدیدار شده اند.
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/WEzoAwvvEWZjLWSfxXS4pHQfonsjl2xZFAAnAwBD.jpeg)
شاعر در آثار تناولی تجلی عشق است و پیام آور صلح برآمده از دنیای درون و منادی آزادی شاعری اسطوره و رویا.
بسیاری از مجسمه های تناولی به شکل تلویحی پیکره انسان را تداعی می کنند همانند شاعر عاشق، شاعر قفس، شاعر با نماد آزادی و شاعر درخت سرو که همگی در زمره شاخص ترین کارهای او هستند.
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/xe4IKQqlBqeIRq8m5C1FNl1kcuiOybL7KSmyFB9r.jpeg)
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/Dl0px9zdaG9R3SOMJmO6PKWbdYRFTbJZh0Nd0GV6.jpeg)
مجسمه های “هیچ”از مشهورترین آثار پرویز تناولی و البته از فراوان ترین آنها در کل آفرینش های وی به شمار می روند. هیچ ها، بیشترین توجه و نقد و تحلیل را چه در ایران و چه خارج از کشور برانگیخته اند تا جایی که گاه به کنایه شنیده می شود که تناولی از هیچ به همه چیز رسید!
توجه تناولی به هیچ هم به واسطه جنبه شکلی این واژه بوده و هم به خاطر دلالت معنایی آن. از یک منظر دل بستگی او به هیچ با الهام از تصوف ایرانی شکل گرفته ولی از منظر دیگر به دلیل شباهت آن به پیکره انسانی نیز بوده است.
هیچ ها ظاهری بوالهوسانه و چالش برانگیز دارند و کارهایی با نشاط و تا حدی بازی گونه هستند.
تناولی برخلاف دیگر هنرمندان مکتب سقاخانه که تمایل محسوسی به ساختارشکنی در زبان و نوشتار داشتند هیچ گاه سه حرف این کلمه را از یکدیگر مجزا نکرد و به نوعی تلاش داشت تا در برابر استفاده فراوان همتایانش از خط در مکتب سقاخانه واکنش نشان دهد.
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/0010S0205_thumb_370.jpg)
کلمه هیچ در خاطره جمعی همه ما، نوعی دلسردی نسبت به چیزی در ارتباط با گذشته توأم با بیهودگی و استیصال نسبت به زمان حال را تداعی میکند. تناولی خود این کلمه را واکنشی به محیط اجتماعی-فرهنگی زمان خویش قلمداد میکند: «… مدرسهای که به روشها و محتوای آموزش آن هرگز اعتقادی نداشتم؛ هنرمندانی که پدیدههای هنری غرب را در شیپور کرده و اشرافی که با غرور و افتخار محصولات دست دوم آنها را میخریدند. همه اینها باعث عکسالعمل اعتراضی من میشد، درحالی که هیچ صدای اعتراض دیگری نبود.»
اما از منظری دیگر هیچ با الهام از مولانا و جوهر غایی عرفان اسلامی و تصوف ایرانی، اشاره به خدا دارد؛ از آن سبب که صوفی و عار هرآنچه در هستی است غیر از ذات حقتعالی را در نهایت هیچ میشمارد؛ تنها اوست و دیگر هیچ دیگری وجود واجب و واقعی ندارد و سرنوشت محتومش فناست. «هیچ» بدینسان حکمی است برای نابودی همه چیز در پیشگاه خدا و تزلزل و ناتوانی نوع بشر در برابر اراده ازلی او.
سری دیوار، دربرگیرنده بزرگ ترین و قوام یافته ترین دستاوردهای مجسمه سازی پرویز تناولی است. این آثار که رکورددار مارکت هنرمند و فراتر از آن کل هنر خاورمیانه محسوب می شوند در وهله اول نوعی ادای دین به دیوارهای منقش به کتیبه در بناهای باستانی ایران هستند. آنها در شکلی خلاصهشده و انتزاعی، بسان یادمانی هستند برای میراث تمدن کهن در غرب و جنوب ایران و نیز یادآور نقشبرجستههای مصری، سومری یا ساسانی. اما از منظر زیباییشناختی دیوارها حجمهایی هستند خالص، همانند مکعبهای مینیمالیستی، از جنس برنز و با بافت فشردهای از متون نوشتاری با حروف فارسی، عربی یا خطوط باستانی و در هر صورت کاملاً ناخوانا. با این ترکیب مجسمه دیوار شکل کمینهگراتری است از آثار تناولی، مشتمل بر دو رکن ساختاری: یک حجم هندسی افلاطونی مشابه شالودههای معمارانه و یک سطح کالیگرافی ناخوانا با بافتی منظم و یکپارچه.
دیوار یکی از کهنترین شالودههای معماری است با ارزشهای شکلی متغیر در طول تاریخ. در مفهومی کلاسیک، دیوار فراتر از یک حصار جداکننده، یک سطح بیانگرا با جلوهای تزیینی و زیباییشناختی است. در خاطره جمعی ما دیوارها هنگامی که به کتیبههایی مزین میشوند، سطوح داخلی و گنبد مساجد یا هر جداره مقدس دیگر را به یاد میآورند. بر همین مبنا دیوارهای تناولی بهطور منطقی در ذهن ما به یک نماد تبدیل شده و بر حکمت کهن و میراث فرهنگی ایرانی و یا جهانی دلالت پیدا میکند. سادهترین و خالصترین اثر از این سری، مجسمه برنزی «اوه پرسپولیس» متعلق به سال ۱۳۵۳ است که یک مکعب بزرگ ایستاده در نهایت تقلیلگرایی شکلی است. این منولیتیک نفیس، با وجود شباهت محسوس به آثار مجسمهسازان مینیمالیست دهه ۱۹۶۰ امریکا، بهخاطر پوشش کالیگرافی و اشاره اجتنابناپذیر آن به سنگنوشتههای تاریخی همانند منشور کورش، بیشتر از یک مجسمه یک قطعه جواهر بزرگ از گنجینههای مشرق زمین را به ذهن مخاطب متبادر میسازد.
در اثر حاضر، دیوار منقوش به نوشته با عنصر دیگری از کار تناولی یعنی قفل ترکیب شده است. قفلها در آثار تناولی بر پیکره فرهاد، شاعر، بلبل، قفس و حتی هیچهای انداموار ظاهر شدهاند و گاه همچون این اثر دیوار را از بالا و پایین محصور ساختهاند. آنها نمادی هستند برآمده از ادبیات عرفانی ایران که اشاره مشخصی به بسته شدن، به عزلت نشستن و از عشق و آزادی محروم ماندن دارند. از سویی دیگر درخشندگی سطح صیقلی این بخش با قسمت سرسختتر و نخراشیدهتر دیوارنوشته کنتراستی را پدید آورده که بر کهن بودن مفهوم دیوارها و قفلها تأکید میکند.
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/KibuoepiIEQm0GhPktBWKfvAeC6qAmHTn9RZY9xI.jpeg)
پرویز تناولی از جمله کارشناسان فرش ایرانی و بافتههای عشایری نیز محسوب میشود. او سالهای زیادی برای شناخت گبه، میان عشایر و روستاییان رفتوآمد داشت و سرانجام با چاپ مقالهای پژوهشی در لندن در سال ۱۹۸۳میلادی ، آن را به جهانیان معرفی کرد. او همچنین مجموعهای از جواهرات را طراحی و ساختهاست که با استقبال خوبی مواجه بودهاست.
آثار تناولی در نمایشگاههای بیشماری به نمایش درآمده است؛ از جمله در سال ۱۳۸۲ در موزه هنرهای معاصر تهران که پس از سالها دوری از وطن مجموعه بزرگی از کارهای متعلق به دورههای مختلف وی در معرض مشاهده عموم قرار گرفت. شماری از آثار او در کلکسیون مهمترین موزههای جهان، همچون موزه هنرهای مدرن نیویورک، موزه بریتانیا، موزه متروپولیتن نیویورک، موزه لودویک آخن، موزه هنرهای مدرن وین و موزه هنرهای معاصر تهران، نگهداری میشود که این امر جایگاه منحصر به فردی را در میان هنرمندان ایران برای وی رقم زده است.
در یک نگاه کلی شاید مهمترین میراث تناولی نه تنها آثار ارزشمندش، بلکه این ایده مجسمهسازی اوست. تناولی، بیش از همه همتایان مجسمهسازش یک مدرنیست راسخ بوده و درعینحال کارهایش بیش از همه همنسلان مدرنیستش از هویتی ایرانی برخوردار است. وی با تسلطی خیرهکننده عناصری از هنرهای سنتی و فولکلوریک، فرهنگ آئینی و شیعی و ادبیات عرفانی ایران را با رویکردهای مدرن در مجسمهسازی تلفیق کرد تا تجربهای سیال میان یک مدرنیسم محلی و نوعی پستمدرنیسم ایرانی را در کارهایش تجسم بخشد. هنر مجسمهسازی ایران بهسوی هر راه و مقصدی که در آینده رهسپار شود، بدون شک پرویز تناولی بزرگترین منشأ و هدایتگر آن لقب خواهد گرفت.
منبع کتاب زایش مدرنیسم ایرانی نوشته علیرضا سمیع آذر
6 دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
زندگی هنری پرویز تناولی بیش از همه هنرمندان هم دوره خودش تحت تاثیر تحولات سیاسی پس از انقلاب است. هنگامی که او ایران را برای اقامت دائم در کانادا ترک می کرد ،احتمالا پیش بینی نمی کرد که غیبتش نه تنها باعث فراموش شدنش نمی شود بلکه برعکس از وی یک چهره محبوب خواهد ساخت.
در اواخر دهه 1370 موزه هنرهای معاصر تهران این ابتکار را به دست گرفت تا با مجموعه نمایشگاههایی تحت عنوان “پیشگامان هنر مدرن ایران” آثار چهره های برجسته هنر کشور را به مردم ایران معرفی کند. هنرمندان مهمی چون مسعود عربشاهی، حسین زنده رودی، محسن وزیری مقدم، بهجت صدر، منصوره حسینی، سهراب سپهری، حسین کاظمی، مرتضی ممیز و البته پرویز تناولی که همگی جایگاه ویژه ای در تاریخ هنر معاصر ایران را به خود اختصاص داده اند. بسیار واضح بود که مهم ترین چهره ای که می توانست به شکل نمادینی مظهر بازگشت ستاره ها به آسمان هنری کشور تلقی شود پرویز تناولی باشد. مجسمه ساز بزرگی که زمانی موسس و مدیر گروه مجسمه سازی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و اکنون پر آوازه ترین چهره هنر مدرن ایران در خارج از کشور به شمار می رود.
مدتی پس از این مراسم، موزه هنرهای معاصر تهران برای برپایی نماشگاه آثار تناولی با وی وارد مذاکره شد تا اینکه پس از حدود دو سال طی یک پروژه بزرگ نمایشگاهی در سال 1382 این رویداد مهم برگزار شد و با استقبال پرشوری مواجه شد
بعدها به تدریج آشکار شد که اعتبار هنری و شهرت بین المللی تناولی می تواند نقطه اتکایی برای توسعه مجسمه سازی در کشور باشد. بر مبنای همین نگاه انجمن مجسمه سازان ایران از وی دعوت کرد تا مسئولیت دبیری بینال ملی مجسمه را پذیرفته و تجربیات خود را به کار گیرد. تناولی هم از این پیشنهاد استقبال کرد و تمام تلاش خود را برای برگزاری بهتر آن به کار بست، از جمله دعوت از آرنولد پومودورو مجسمه ساز ایتالیایی.
تاسیس “موزه تناولی” به عنوان نخستین موزه کشور یکی از دستاوردهای مهم حضور او پس از سال ها غیبت بود که البته با وجود شروع بسیار امیدبخش ادامه غم انگیزی پیدا کرد.
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/khane-tanavoli-kamran-diba-8.jpg)
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/khane-tanavoli-kamran-diba-5.jpg)
موفقیت های بین المللی تناولی در سال های اخیر و شکستن رکوردهای خیره کننده به خصوص در حراج کریستیز و مارکت هنر داخل و خارج کشور، مجددا او را به یک چهره پر سر و صدا تبدیل کرده است. او از سال 2008 و با فروش مجسمه برنزی پرسپولیس در حراج کریستیز رکورددار گران ترین هنرمند خاورمیانه بوده است.
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/1-1.jpg)
شاعری در برنز
مهم ترین آثار تناولی در چهار سری عمده و مشخص قابل تمایز و دسته بندی هستند. این چهار سری معمولا با عناوین کلی شاعر، دیوار، هیچ و عشاق شناخته می شوند که همگی درون مایه هنر او را دربرمی گیرند. هر چهار مضمون یک ریشه در دنیای اشیاء و فرهنگ جسمانی ایران و ریشه دیگری در ادبیات عرفانی این سرزمین دارند. نکته جالب آنکه این چهار سری مشتمل بر چهار دوره کاری متمایز نبوده و در مقاطعی حتی همزمان با یکدیگر تولید میشدهاند. تمامی این آثار بهطور عمده برنز هستند و فقط مجسمههای هیچ از ماده پلکسی هم کار شدهاند.
شاعر، عنوان مجموعه ای از یادمانی ترین مجسمه های پرویز تناولی و از نظر شکلی یکی از متنوع ترین سری آثار اوست. این مجموعه از درون مایه ای رومانتیک برخوردار بوده و عمیقا بر رابطه معناشناختی شعر و هنر استوار است. مجسمه های شاعر در مرز میان یک پیکره واقعی و انتزاعی قرار دارند و در واقع بیشتر از یک فیگور معادلی حجمی برای استعاره های ادبی ارائه می کنند.
هنگامی که هنرمند از پرندهای برای نمایش سر شاعر استفاده میکند یا قفلی را در بدن قفسمانند او جای میدهد، مشخص است که او به همان اندازه که به دغدغههای مجسمهسازی معطوف است، به نمادها و کنایههای شاعرانه نیز توجه دارد. دقیقا به همین دلیل هنر او گاه به استعاره “شاعری در برنز” تعبیر میشود. تناولی کرارا و بهتصریح مجسمهسازی را نوعی شاعری میخواند و تاکید میکند که: «من شعرم را بر سطح مجسمهای مینویسم». رؤیای او در خلق تندیسهای شاعرانه، پیوسته در قالب برنز و عموما در نسخهای واحد و به شکلی عمیقا تأثیرگذار تحقق میپذیرد.
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/Arti.ir-Tanavoli-2.jpg)
این مجسمه های نیمه انتزاعی به عشق و عالم عشاق در مفهوم عرفانی اش کنایه دارند و حکمت استعاری در منظومه های عارفانه چون “شیرین و فرهاد” و “لیلی و مجنون” را تداعی می کنند. یکی از مهم ترین آیکون هایی که بارها در مجسمه های تناولی پدیدار می شود فرهاد کوه کن است، پیکرتراشی افسانه ای که کوهی عظیم را به سزای عشقی شورانگیز تراشید. فرهاد هنرمند ناشناختهای است که هیچ اثری به وی منتسب نیست، با اینحال نامش از دوران باستان پرآوازه باقی مانده است. برای سالیان متمادی پرویز تناولی فیگورهایی انتزاعی را در موقعیتهای مختلف با نام فرهاد ارائه کرده است تا از این طریق خود را به دودمانی افسانهای پیوند زند: «من خودم را از دودمان فرهاد میشناسم و او را قهرمان ایدهآلهای خویش میدانم. او مجسمهساز آرمانی من بود، اگرچه هیچ اثری از وی برای اعقابش بر جای نمانده است. افسانههایی که در مورد قدرت و مهارت وی در سنگتراشی روایت میشود خود کافیست تا از میراث او الهام بگیرم.»
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/مجسمه-شیرین-و-فرهاد-پرویز-تناولی-هنرنامه-کانون-هنرهای-تجسمی-شریف1-241x300-1.jpg)
تندیس های شاعر و عشاق عموما از اوایل دهه 1340 خلق و بعدها در دهه های 1350 تا 1380 در ابعادی بزرگ تر و اشکالی یادمانی تر پدیدار شده اند.
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/WEzoAwvvEWZjLWSfxXS4pHQfonsjl2xZFAAnAwBD.jpeg)
شاعر در آثار تناولی تجلی عشق است و پیام آور صلح برآمده از دنیای درون و منادی آزادی شاعری اسطوره و رویا.
بسیاری از مجسمه های تناولی به شکل تلویحی پیکره انسان را تداعی می کنند همانند شاعر عاشق، شاعر قفس، شاعر با نماد آزادی و شاعر درخت سرو که همگی در زمره شاخص ترین کارهای او هستند.
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/xe4IKQqlBqeIRq8m5C1FNl1kcuiOybL7KSmyFB9r.jpeg)
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/Dl0px9zdaG9R3SOMJmO6PKWbdYRFTbJZh0Nd0GV6.jpeg)
مجسمه های “هیچ”از مشهورترین آثار پرویز تناولی و البته از فراوان ترین آنها در کل آفرینش های وی به شمار می روند. هیچ ها، بیشترین توجه و نقد و تحلیل را چه در ایران و چه خارج از کشور برانگیخته اند تا جایی که گاه به کنایه شنیده می شود که تناولی از هیچ به همه چیز رسید!
توجه تناولی به هیچ هم به واسطه جنبه شکلی این واژه بوده و هم به خاطر دلالت معنایی آن. از یک منظر دل بستگی او به هیچ با الهام از تصوف ایرانی شکل گرفته ولی از منظر دیگر به دلیل شباهت آن به پیکره انسانی نیز بوده است.
هیچ ها ظاهری بوالهوسانه و چالش برانگیز دارند و کارهایی با نشاط و تا حدی بازی گونه هستند.
تناولی برخلاف دیگر هنرمندان مکتب سقاخانه که تمایل محسوسی به ساختارشکنی در زبان و نوشتار داشتند هیچ گاه سه حرف این کلمه را از یکدیگر مجزا نکرد و به نوعی تلاش داشت تا در برابر استفاده فراوان همتایانش از خط در مکتب سقاخانه واکنش نشان دهد.
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/0010S0205_thumb_370.jpg)
کلمه هیچ در خاطره جمعی همه ما، نوعی دلسردی نسبت به چیزی در ارتباط با گذشته توأم با بیهودگی و استیصال نسبت به زمان حال را تداعی میکند. تناولی خود این کلمه را واکنشی به محیط اجتماعی-فرهنگی زمان خویش قلمداد میکند: «… مدرسهای که به روشها و محتوای آموزش آن هرگز اعتقادی نداشتم؛ هنرمندانی که پدیدههای هنری غرب را در شیپور کرده و اشرافی که با غرور و افتخار محصولات دست دوم آنها را میخریدند. همه اینها باعث عکسالعمل اعتراضی من میشد، درحالی که هیچ صدای اعتراض دیگری نبود.»
اما از منظری دیگر هیچ با الهام از مولانا و جوهر غایی عرفان اسلامی و تصوف ایرانی، اشاره به خدا دارد؛ از آن سبب که صوفی و عار هرآنچه در هستی است غیر از ذات حقتعالی را در نهایت هیچ میشمارد؛ تنها اوست و دیگر هیچ دیگری وجود واجب و واقعی ندارد و سرنوشت محتومش فناست. «هیچ» بدینسان حکمی است برای نابودی همه چیز در پیشگاه خدا و تزلزل و ناتوانی نوع بشر در برابر اراده ازلی او.
سری دیوار، دربرگیرنده بزرگ ترین و قوام یافته ترین دستاوردهای مجسمه سازی پرویز تناولی است. این آثار که رکورددار مارکت هنرمند و فراتر از آن کل هنر خاورمیانه محسوب می شوند در وهله اول نوعی ادای دین به دیوارهای منقش به کتیبه در بناهای باستانی ایران هستند. آنها در شکلی خلاصهشده و انتزاعی، بسان یادمانی هستند برای میراث تمدن کهن در غرب و جنوب ایران و نیز یادآور نقشبرجستههای مصری، سومری یا ساسانی. اما از منظر زیباییشناختی دیوارها حجمهایی هستند خالص، همانند مکعبهای مینیمالیستی، از جنس برنز و با بافت فشردهای از متون نوشتاری با حروف فارسی، عربی یا خطوط باستانی و در هر صورت کاملاً ناخوانا. با این ترکیب مجسمه دیوار شکل کمینهگراتری است از آثار تناولی، مشتمل بر دو رکن ساختاری: یک حجم هندسی افلاطونی مشابه شالودههای معمارانه و یک سطح کالیگرافی ناخوانا با بافتی منظم و یکپارچه.
دیوار یکی از کهنترین شالودههای معماری است با ارزشهای شکلی متغیر در طول تاریخ. در مفهومی کلاسیک، دیوار فراتر از یک حصار جداکننده، یک سطح بیانگرا با جلوهای تزیینی و زیباییشناختی است. در خاطره جمعی ما دیوارها هنگامی که به کتیبههایی مزین میشوند، سطوح داخلی و گنبد مساجد یا هر جداره مقدس دیگر را به یاد میآورند. بر همین مبنا دیوارهای تناولی بهطور منطقی در ذهن ما به یک نماد تبدیل شده و بر حکمت کهن و میراث فرهنگی ایرانی و یا جهانی دلالت پیدا میکند. سادهترین و خالصترین اثر از این سری، مجسمه برنزی «اوه پرسپولیس» متعلق به سال ۱۳۵۳ است که یک مکعب بزرگ ایستاده در نهایت تقلیلگرایی شکلی است. این منولیتیک نفیس، با وجود شباهت محسوس به آثار مجسمهسازان مینیمالیست دهه ۱۹۶۰ امریکا، بهخاطر پوشش کالیگرافی و اشاره اجتنابناپذیر آن به سنگنوشتههای تاریخی همانند منشور کورش، بیشتر از یک مجسمه یک قطعه جواهر بزرگ از گنجینههای مشرق زمین را به ذهن مخاطب متبادر میسازد.
در اثر حاضر، دیوار منقوش به نوشته با عنصر دیگری از کار تناولی یعنی قفل ترکیب شده است. قفلها در آثار تناولی بر پیکره فرهاد، شاعر، بلبل، قفس و حتی هیچهای انداموار ظاهر شدهاند و گاه همچون این اثر دیوار را از بالا و پایین محصور ساختهاند. آنها نمادی هستند برآمده از ادبیات عرفانی ایران که اشاره مشخصی به بسته شدن، به عزلت نشستن و از عشق و آزادی محروم ماندن دارند. از سویی دیگر درخشندگی سطح صیقلی این بخش با قسمت سرسختتر و نخراشیدهتر دیوارنوشته کنتراستی را پدید آورده که بر کهن بودن مفهوم دیوارها و قفلها تأکید میکند.
![پرویز تناولی](http://art-salimehmotamedi.com/wp-content/uploads/2024/06/KibuoepiIEQm0GhPktBWKfvAeC6qAmHTn9RZY9xI.jpeg)
پرویز تناولی از جمله کارشناسان فرش ایرانی و بافتههای عشایری نیز محسوب میشود. او سالهای زیادی برای شناخت گبه، میان عشایر و روستاییان رفتوآمد داشت و سرانجام با چاپ مقالهای پژوهشی در لندن در سال ۱۹۸۳میلادی ، آن را به جهانیان معرفی کرد. او همچنین مجموعهای از جواهرات را طراحی و ساختهاست که با استقبال خوبی مواجه بودهاست.
آثار تناولی در نمایشگاههای بیشماری به نمایش درآمده است؛ از جمله در سال ۱۳۸۲ در موزه هنرهای معاصر تهران که پس از سالها دوری از وطن مجموعه بزرگی از کارهای متعلق به دورههای مختلف وی در معرض مشاهده عموم قرار گرفت. شماری از آثار او در کلکسیون مهمترین موزههای جهان، همچون موزه هنرهای مدرن نیویورک، موزه بریتانیا، موزه متروپولیتن نیویورک، موزه لودویک آخن، موزه هنرهای مدرن وین و موزه هنرهای معاصر تهران، نگهداری میشود که این امر جایگاه منحصر به فردی را در میان هنرمندان ایران برای وی رقم زده است.
در یک نگاه کلی شاید مهمترین میراث تناولی نه تنها آثار ارزشمندش، بلکه این ایده مجسمهسازی اوست. تناولی، بیش از همه همتایان مجسمهسازش یک مدرنیست راسخ بوده و درعینحال کارهایش بیش از همه همنسلان مدرنیستش از هویتی ایرانی برخوردار است. وی با تسلطی خیرهکننده عناصری از هنرهای سنتی و فولکلوریک، فرهنگ آئینی و شیعی و ادبیات عرفانی ایران را با رویکردهای مدرن در مجسمهسازی تلفیق کرد تا تجربهای سیال میان یک مدرنیسم محلی و نوعی پستمدرنیسم ایرانی را در کارهایش تجسم بخشد. هنر مجسمهسازی ایران بهسوی هر راه و مقصدی که در آینده رهسپار شود، بدون شک پرویز تناولی بزرگترین منشأ و هدایتگر آن لقب خواهد گرفت.
منبع کتاب زایش مدرنیسم ایرانی نوشته علیرضا سمیع آذر
واقعاً مجسمه هاي زيبايي هستن
بله همینطوره
هنر در تک تک سلول های این هنر مندان موج میزند
حق با شماست
از هنر مندان ایرانی هم همچین انتظاری میرود
ممنون از نگاهتون