زیگمار پولکه نقاش و عکاس آلمانی بود که نقاشی های پیچیده و چند لایه او نقش مهمی در هنر مدرن آلمان ایفا می کند. در دهه ي ٩٠ ميلادی جزو گران ترين هنرمندان معاصر آلمان شد. او در واقع اندي وارهول آلمان بود زيرا كارهايش با هنر پاپ پيوند زده شده بود و هنرش آكنده از استعاره و كنايه بود.
كارهاي او با چاپ ارتباط زیادی داشت. او با روش خاصي چاپ دستي كار مي كرد. مطرح شدن او در تاريخ هنر معاصر به دليل چالش هايي است كه او بر سر راه نقاشي پيش آورد كه دقيقاً به موازات او گرهارد ريشتر با جهت گيري متفاوت به وجود آورد. گرهارد ريشتر به سراغ عكاسي رفت و مفاهيم نقاشي را در عكاسي بررسي كرد، درحاليكه پولكه سراغ تصاوير رسانه اي رفت.
تكنيك dot painting يا نقطه نقطه اي، تكنيك منحصر به فرد او شد. اين نقطه نقطه ها تصوير را تشکیل مي دهند.
اگر به تصوير نزديك باشيم نقطه ها را مي بينيم و اگر دور باشيم تصوير را مي بينيم; مثل حقيقتي كه از دور به نظر درست است و از نزديك دروغ است.
اين پارادوكس براي او جالب بود. در واقع او به جاي نشان دادن موضوع نقاشي، در مورد خود نقاشي صحبت مي كند كه مخاطب به جاي توجه كردن به موضوع نقاشي, به خود نقاشي توجه كند. بنابراين به چالش كشيدن نقاشي، يك نقاشي مفهومي است كه مي تواند خيلي موضوعات معمولي را در بر داشته باشد. پولكه با تكنيك نقطه نقطه سراغ دنياي مد، منظره و اشياء رفت و با كليشه هايي كه ايجاد كرده بود گاهي نقطه هاي رنگي را روي زمينه سفيد يا تيره و يا برعكس ايجاد مي كرد.
بعضي از كارهاي او به شدت سياسي و يا نقد هنري بود. تصاویر او نشان دهنده قابلیت وحشتناک ما در اعمال خشونت و نقض حقوق سایر انسان هاست. او منتقد جدی نظام های تمامیت خواه و سیاست زدایی از هنر بود.
از ديگر تكنيك هايي كه او در كارهايش استفاده كرد، لايه لايه كردن تصاوير بود كه قبل از او, اين تكنيك در تصويرگري رسانه اي استفاده مي شد و نه در نقاشي.
از سال ١٩٦٤ او از پارچه هاي نقش دار و حتي تور استفاده كرد و ديگر پارچه ي بوم بي طرف نبود, بلكه نقاشي با پس زمينه درگير مي شد.
سیگمار پولکه/ آلیس در سرزمین عجایب/ 1972/ رنگ، اکریلیک، اسپری و متالیک روی پارچه نقش دار/ 286 در 310 سانتی متر
استفاده گسترده از مواد شيميايي مثل آرسنيت و نيترات نقره در كارهايش باعث به وجود آمدن تغييراتي در بافت ها مي شد.
پيچيده ترين متريالي كه او استفاده كرد اورانيوم بود. او يكسري عكس از طريق تشعشعات اورانيوم روي كاغذ بوجود آورد.
کار پولکه نوعی کیمیاگری بود، نه از این جهت که چیزی را به چیز دیگری بدل میکرد، بلکه چون موجب میشد که مضامین و موادِ مورد استفاده اش کیفیت و امکانات بالقوه دیگر خود را بروز دهند. در نقاشی های او، درست مانند زندگی مدرن، همه چیز در حال شدن است؛ به عنوان مثال او در یکی از آثارش از ماده ای استفاده کرد که با تغییر رطوبت و دمای محیط، تغییر رنگ میداد؛ یا در نقاشی برج ساعت٢ِ پرهیب یک نگهبان به تناوب ناپدید و پدیدار میشد و از این طریق به طور کنایی یکی از مفاهیم اصلی مدرنیسم بیان میگشت.
او يكي از پيشگامان هنر مدرن تلقي مي شود و استاد و مريدش جوزوف بويز بود. به كار بردن متريال هاي جديد با استفاده از ايده ي جوزوف بويز بود.
پولکه در یکی از معدود مصاحبههایش گفته بود: «من دوست دارم کارم در ادامه سنت هنری گذشته باشد، نمیخواهم بی ریشه باشم. با این که ظاهر کارهایم جدید است اما نمیتوانم کارهایی که گذشتگانم انجام داده اند را فراموش کنم. من هنر را به طور آکادمیک آموختهام. هر هنرمندی ریشه در گذشته دارد و هیچ هنری در خلاء شکل نمیگیرد»
موزه کلن در لودویگ دارای بزرگترین مجموعه آثار پولکه در اروپا است. نقاشیهای او منحصراً از طریق خانههای حراج به حراج گذاشته میشوند، به عنوان مثال، در سال 2015، نقاشی جنگل (1967) رکورد فروش قبلی ساتبی را که بیش از 24 میلیون یورو بود شکست. میراث هنری پولکه را می توان در آثار هنرمندان معاصری مانند آلبرت اوهلن، جولیان اشنابل یا ریچارد پرینس دید. در این مجموعه SINGULART مجموعهای از آثار قابل سرمایهگذاری توسط هنرمندان معاصر پیشرو را ارائه میدهد که از انواع سبکها، موضوعات و مواد به کار رفته در آثار زیگمار پولکه نیز الهام میگیرند.
زیگمار پولکه نقاش و عکاس آلمانی بود که نقاشی های پیچیده و چند لایه او نقش مهمی در هنر مدرن آلمان ایفا می کند. در دهه ي ٩٠ ميلادی جزو گران ترين هنرمندان معاصر آلمان شد. او در واقع اندي وارهول آلمان بود زيرا كارهايش با هنر پاپ پيوند زده شده بود و هنرش آكنده از استعاره و كنايه بود.
كارهاي او با چاپ ارتباط زیادی داشت. او با روش خاصي چاپ دستي كار مي كرد. مطرح شدن او در تاريخ هنر معاصر به دليل چالش هايي است كه او بر سر راه نقاشي پيش آورد كه دقيقاً به موازات او گرهارد ريشتر با جهت گيري متفاوت به وجود آورد. گرهارد ريشتر به سراغ عكاسي رفت و مفاهيم نقاشي را در عكاسي بررسي كرد، درحاليكه پولكه سراغ تصاوير رسانه اي رفت.
تكنيك dot painting يا نقطه نقطه اي، تكنيك منحصر به فرد او شد. اين نقطه نقطه ها تصوير را تشکیل مي دهند.
اگر به تصوير نزديك باشيم نقطه ها را مي بينيم و اگر دور باشيم تصوير را مي بينيم; مثل حقيقتي كه از دور به نظر درست است و از نزديك دروغ است.
اين پارادوكس براي او جالب بود. در واقع او به جاي نشان دادن موضوع نقاشي، در مورد خود نقاشي صحبت مي كند كه مخاطب به جاي توجه كردن به موضوع نقاشي, به خود نقاشي توجه كند. بنابراين به چالش كشيدن نقاشي، يك نقاشي مفهومي است كه مي تواند خيلي موضوعات معمولي را در بر داشته باشد. پولكه با تكنيك نقطه نقطه سراغ دنياي مد، منظره و اشياء رفت و با كليشه هايي كه ايجاد كرده بود گاهي نقطه هاي رنگي را روي زمينه سفيد يا تيره و يا برعكس ايجاد مي كرد.
بعضي از كارهاي او به شدت سياسي و يا نقد هنري بود. تصاویر او نشان دهنده قابلیت وحشتناک ما در اعمال خشونت و نقض حقوق سایر انسان هاست. او منتقد جدی نظام های تمامیت خواه و سیاست زدایی از هنر بود.
از ديگر تكنيك هايي كه او در كارهايش استفاده كرد، لايه لايه كردن تصاوير بود كه قبل از او, اين تكنيك در تصويرگري رسانه اي استفاده مي شد و نه در نقاشي.
از سال ١٩٦٤ او از پارچه هاي نقش دار و حتي تور استفاده كرد و ديگر پارچه ي بوم بي طرف نبود, بلكه نقاشي با پس زمينه درگير مي شد.
سیگمار پولکه/ آلیس در سرزمین عجایب/ 1972/ رنگ، اکریلیک، اسپری و متالیک روی پارچه نقش دار/ 286 در 310 سانتی متر
استفاده گسترده از مواد شيميايي مثل آرسنيت و نيترات نقره در كارهايش باعث به وجود آمدن تغييراتي در بافت ها مي شد.
پيچيده ترين متريالي كه او استفاده كرد اورانيوم بود. او يكسري عكس از طريق تشعشعات اورانيوم روي كاغذ بوجود آورد.
کار پولکه نوعی کیمیاگری بود، نه از این جهت که چیزی را به چیز دیگری بدل میکرد، بلکه چون موجب میشد که مضامین و موادِ مورد استفاده اش کیفیت و امکانات بالقوه دیگر خود را بروز دهند. در نقاشی های او، درست مانند زندگی مدرن، همه چیز در حال شدن است؛ به عنوان مثال او در یکی از آثارش از ماده ای استفاده کرد که با تغییر رطوبت و دمای محیط، تغییر رنگ میداد؛ یا در نقاشی برج ساعت٢ِ پرهیب یک نگهبان به تناوب ناپدید و پدیدار میشد و از این طریق به طور کنایی یکی از مفاهیم اصلی مدرنیسم بیان میگشت.
او يكي از پيشگامان هنر مدرن تلقي مي شود و استاد و مريدش جوزوف بويز بود. به كار بردن متريال هاي جديد با استفاده از ايده ي جوزوف بويز بود.
پولکه در یکی از معدود مصاحبههایش گفته بود: «من دوست دارم کارم در ادامه سنت هنری گذشته باشد، نمیخواهم بی ریشه باشم. با این که ظاهر کارهایم جدید است اما نمیتوانم کارهایی که گذشتگانم انجام داده اند را فراموش کنم. من هنر را به طور آکادمیک آموختهام. هر هنرمندی ریشه در گذشته دارد و هیچ هنری در خلاء شکل نمیگیرد»
موزه کلن در لودویگ دارای بزرگترین مجموعه آثار پولکه در اروپا است. نقاشیهای او منحصراً از طریق خانههای حراج به حراج گذاشته میشوند، به عنوان مثال، در سال 2015، نقاشی جنگل (1967) رکورد فروش قبلی ساتبی را که بیش از 24 میلیون یورو بود شکست. میراث هنری پولکه را می توان در آثار هنرمندان معاصری مانند آلبرت اوهلن، جولیان اشنابل یا ریچارد پرینس دید. در این مجموعه SINGULART مجموعهای از آثار قابل سرمایهگذاری توسط هنرمندان معاصر پیشرو را ارائه میدهد که از انواع سبکها، موضوعات و مواد به کار رفته در آثار زیگمار پولکه نیز الهام میگیرند.
عجب خلاقیتی
بله واقعا همینطوره
ممنونم از مطلب خوبتان
ممنون از شما که وقت گذاشتید
بابت اطلاعات مفیدتون ممنونم
ممنون از انرژی خوبتون